نتایج جستجو برای عبارت :

___ ز دیـــــدارِ رخــی ____

یکی نیست بگه که بشر، بگیر بخواب، مگه مجبوری پست می‌ذاری؟!
منم بهش میگم که مغزم اضافه بار داره، باید درستش کنم...
____
دلم یه کیسه بوکس می‌خواد! نه، حسش نیس. دلم اصلا چیزی نمی‌خواد، غلط کرده اصلا چیزی بخواد...
____
بزرگ‌ترین لذت این روزا که از پروژه‌های درسیم آزاد شدم، خوردن آب یخه... در این حد والا و متعالی.
____
شنبه همین هفته برای اولین بار توی چهار سال دانشگاه، به یکی از دخترهای دانشگاه سلام دادم‌. اعتراف می‌کنم که تو عمل انجام شده قرار گرفتم.
____
بسم الله الرحمن الرحیم
آلبوم کیش مهر
صدای مسحور کننده استاد ناظری
غزل شیخ مصلح الذین سعدی شیرازی
این غزل بیان شمع ای از حالات سالک الی الله است
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم برهمه عالم که همه عالم ازوست
____
به غنیمت ببر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کین دم ازوست
_____
نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل
آنچه در سر سودای بنی آدم ازوست
____
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده،شادی آن ،کین غم ازوست
____
به حلاوت بخورم زهر
نشانه‌ها: کوه و تپه، دایی، شنا!؟!، پدر، پیکان گوجه‌ای مدل شصت، هوشیار، تکرار صحنه سوار شدن به شاسی بلند، راننده ناآشنا، حس خوب.
____
نشانه‌ها: هری پاتر، قدر مطلق، استاد پای تخته، عوض شدن متن تخته
____
نشانه‌ها: جنگ، برادر، تلاش برای زنده ماندن، شهید؟!؟
نشانه‌ها: کوه و تپه، دایی، شنا!؟!، پدر، پیکان گوجه‌ای مدل شصت، هوشیار، تکرار صحنه سوار شدن به شاسی بلند، راننده ناآشنا، حس خوب.
____
نشانه‌ها: هری پاتر، قدر مطلق، استاد پای تخته، عوض شدن متن تخته
____
نشانه‌ها: جنگ، برادر، تلاش برای زنده ماندن، شهید؟!؟
میدونید اســکــی چیه !
 
بهترین سایت اسکی ساز متن مورد نظر شما سایت زیر است ، نمونه کاراشو هم گذاشتم ...
 
http://www.network-science.de/ascii/
 
نمونه هاشو تو ادامه مطلب گذاشتم ...
متن نمونه : Hello
Font: 3-d
** ** ** **
/** /** /** /**
/** /** ***** /** /** ******
/********** **///** /** /** **////**
/**//////**/******* /** /**/** /**
/** /**/**//// /** /**/** /**
/** /**//****** *** ***//******
// // ////// /// /// //////
Font: 3x5

# # # #
# # ### # # ###
### ## # # # #
# # ### ## ## ###
# #
Font: 5lineoblique
پنجشنبه کلاسمو پیچوندم نرفتم شب اینقدر بد خوابیدم،صبح اینقدر کسل و بی حال بودم هیچکاری نکردم به هیچی نرسیدم و فقط دور سر خودم چرخ خوردم
حتی ظهر با مامانم رفتیم پیتزایی پچگیام ولی دیگه کیفیت سابقو نداشت:/
مهم نیست
جاش امروز که رفتم کلاس،اینقدررر اونجا بهم خوش گذشت بعد اومدم خونه هم وقت کردم غذای مورد علاقمو درست کنم هم حموم برم هم به یه بخش خیلی خیلی قابل توجهی از کارام برسم تازه ساعت بیست دقیقه به نهه و یعنی هنوز چند ساعت دیگه ام وقت هست*____*
من به لگو می‌گفتم "خانه‌سازی"! یعنی تموم همسن‌هام و حتی غیر همسن‌هام هم همینو می‌گفتن! و البته خواهند گفت...
می‌خوام بگم یاد بچگیام افتادم که یه خونه درب و داغون درست می‌کردم و از خراب کردنش لذت می‌بردم. الان هم فک می‌کنم بچه‌م. این وبلاگ هم حکم همون خونه‌سازی رو داره نسبتاً واسم. یه نوع خالی کردن خشمه فک کنم... شاید هم نه.
____
پس اگه فردا وبلاگ رو باز کردی و آزاد رو ندیدی، فحش رو نکش بهش، دوباره خونه رو می‌سازه، یحتمل دوباره هم خرابش می‌کنه
الان که دارم نگاه می کنم می بینم ارتش مورچه های سیاه و در حال تلاش برای دانه شون، منو یاد دسته ژاپنیایی میندازه که از تو مترو میریزن بیرون و به زور دونشونو تا خونه می کشن. با تمام وجود‌‌‌‌ وقتی می افتن پا میشن.
____
امروز یه سنپای کلاس نهمی پیدا کردم. اوتاکوی واقعی بود. نه از این الکیا. اونم کلی انیمه قشنگ می شناخت و ناروتو! رو کامل دیده بود!
نکته:ناروتو هزار و خورده آی قسمته و الان دارن داستان بوروتو، بچشو هم مینویسن. :!
____
چرا نمی تونم این همه فک
بزار زودتر تعریف کنم امروز رو. تولدم نمیتونست بهتر از این باشه. دوستام مهسا و ساجده اومدن خونمون نمیدونستم که یادشونه تولدمو یعنی نمیخواستمم بگم که تو زحمت بیفتن اما دیوونه ها برام کیک خریده بودن روشنش کردن اومدن تو. چقدر دلم تنگ شده بود براشون. نهارم موندنو کلی حرف زدیم. خب به من که حسابی خوش گذشت به خصوص دیدنشون برام خیلی لذت بخش بود بعد قضایای سوختگیو این داستانها. خلاصه که قسمت مهمش همین بود و من کلی الان رو ابرام فکر نمیکردم اینجوری بشه
سلام به دوستای گلم :) ^-^
براتون راجع به فرق کویر ها و بیابان ها مطلب گذاشتم☀Ⓜ____Ⓜ
مواد رسوبی بیابان ها بیشتر ماسه٬ شن٬ ریگ و... است و خاک آن دارای بافت درشت تری نسبت به کویر می‌باشد.
پوشش گیاهی در بیابان بسیار کم و نادر است.
بیابان معمولا فاقد آب است٬ مگر در واحه ها 
ادامه مطلب
در بیست و چندمین روز از قرنطینه در این عصر مدرن، طی یک سری فعل و انفعالات نامعلوم ذهنی - روحی، به انبار رفتم و با مشقت کیسه ی پارچه ایِ حنا را پیدا کردم و آمدم کفِ آشپزخانه بساط کردم و برای اولین بار در زندگی ام، ناخن هایم را حناییِ کمرنگ کردم و به احتمال بسیار بالا الآن تنها دختر بیست و اندی ساله‌ی این شهر درندشت باشم که ناخن هایی حنایی دارد...
و خب  ^____^ 
کنسرت استاد شهرام ناظری! 
هنوز تو اوجم! 
خدایا این آدم چققققققدر هنرمنده 
ماشاءالله 

عطار :) عطططار ^____^ 
الان قلبی قلبی ام
الان احساس می کنم خودم وسط قعسه سینه ام وایستاوم و دارم می رقصم .
آخه دو آهنگ آخری که اجرا کرد نوستالژی کودکی های من بود 
فکر کن! اشک تو چشمم جمع شد! که من تو سالن نشسته بودم و از خشکی چشم داشتم بیچاره میشدم! :) 
بچه بودیم و رادیو روشن بود و صدای تو می اومد 
خدا حفظتون کنه 
یه سره می گفتم ماشاءالله 
ماشاءالله ♡♡
به به 
چه شب
روش درست کردن ساندویچ زبان گوساله با سس قارچ به آسانی
 زبان گوساله____________            یک عدد
 قارچ  _____________________       نیم کیلو
 کره      _________________         150 گرم
محلول خردل  ____       یک قاشق مرباخوری
پیازچه شسته و ساطوری شده         ۱۰ عدد 
فلفل و نمک  ____________      به مقدار کافی

ادامه مطلب
هاجر بهم گفت پارسال این موقع که برمی گشتیم خونه بهش گفتم سه سال هنرستان نصف شده اما امسال فقط یک ترم دیگه باقی مونده فقط یک ترم و نمی دونید با این یاد آوریش چقدرررررر خوشحالم کرد^____^
....
برگه های امتحانای میان ترم من به طرز بی رحمانه ای غلط تصحیح داره و عوضیا دیر برگه رو دادن که دیگه نشه کاریش کرد یعنی میگن که حق اعتراض ندارید و واقعا دلم می خواد کلشونو بکوبم تو دیوار ولی خب حقیقت اینه که نه می بخشم نه فراموش میکنم و همه ی این اذیتارو نگه داشتم ک
یا سمیع
 
برای برنامه ی میلاد مدرسه از روی کتابی که دستش بود دنبال مطلب میگشت، کتاب پر از داستان های کوتاه از زندگی امام حسن عسکری ع بود؛ از خوش قولی و علم تا دلسوزی و مِهر و احترام؛ بعضی داستان ها رو بلند برام میخوند: "امام جواب سوال همه را میداد، به زبان خودشان". " حتی نامه های نوشته نشده را هم بی جواب نمیگذاشت" "حواسش حتی به حرف هایی که فقط از دل میگذشتند و به زبان نمیرسیدند هم بود."توی فکرم چرخ میخوره: امام زبان حرف های گفته نشده را هم میدانست،
دلم میخواد تک تک چیزایی که میگه رو برات بگم. چقدر دوست دارم این بشر رو تازه میفهمم یعنی چجوری مینوشته البته برای من که نا متعارف نیومد. فعلا درگیرشمو حوصله زبانو ندارم. بااعتماد بنفس! لیست کتابایی که باید بخرمو نوشتم. مها گفت برام درباره عکاسی بنیامین رو به مناسبت روز عکاس میخره ^____^ منو این همه خوشبختی محالههههه :))) یکشنبه حتی اگه امتحانمم خوب ندم باز روز خوبیه برام چون قراره کتاب بخرم آخ جووون کتاب فروشی مولی  .همین دیگه گفتم یه سری بزنم. یه
دیانای عزیزم
چرا وبلاگت خالیست؟ منتظرم بخوانمش.
بحث را عوض نمی کنم. اصلا هم نمی خواهم به رویم بیاورم که چند هفته(دوتا؟)است که بهت زنگ نزدم.
واقعا مرا ببخش. تا آخر نامه را بخوانی، می فهمی دلم واقعا برایت تنگ شده بود. ولی میدانی...بیشتر دلم برای خودم تنگ شده بود. از ماریا هم بپرسی بهت می گوید، تا بهم زنگ نمی زد، باهم حرف نمی زدیم. باید از همه چیز دور می بودم.
وحالا، خبرها:
شب یلدای فامیلی جمعه شب بود. یلدای اصلی، شب شنبه بود که من و باران دوتایی گرفتی
1. اقا امروز برا اولین بار شنبه بود و 12:30 تعطیل شدیم و تا خونه قر دادم از خوشحالی ^~^ (وی همیشه 4:15 تعطیل میشد و تو دلش مونده بود :/)
2. حقیقتا ً امروز اولین روزیه که میخوام با برنامه مشاور پیش برم :/ زیبا نیست؟
3. خدا به خیر کنه، من چند روز پشت هم که خوشحالم بعدش به این معنیه روزهای زیادی قراره بدبختی بکشم -____-
4. ری ری داشت با یه قیافه جدی و حق به جانب حرف فلسفی می زد. بعد یهو پاش گیر کرد افتاد :))) بعد از اون نگاهای معروفم کردم بهش گفتم دیگه از این گوجه های ف
1. امروز 8 کیلومتر توی برف پیاده اومدم چون همه خیابونا قفل بود و تصادف. ملت برف میاد میرن برف بازی، منم هنوز دارم میلرزم و الان رسیدم خونه ساعت نزدیک پنجه :| 
با پرتو و نیکی اومدم و وقتی باهاشون بودم انقددددددر خندیییییده بودیییممم که مردیم دیگه :))) 
اون لحظه ای ویران شدم که وسط راه دوست پسر پرتو مث سوپر من با ماشینش اومد و سوارش کرد و رفتن :( خیلی بیشعورید پس من چی :(( 
2. کفتر کاکل به سر افتاده تو دهنم کل راهو داشتم کفتر کاکل به سرر هااااااای هاااا
ویلایی 550 متر سنددار - مهرشهر کرج


نوع ملک
ویلا

سن بنا
۱۵-۲۰ سال

انباری دارد


متراژ
۵۵۰

تعداد اتاق
۳

___ ویلایی 550 متری شمالی، با بر 10 متر، 220 متر بنا، 3 اتاق خواب ____ دارای: ** آب، برق، گاز، تلفن** 40 متر زیرزمین$$ قیمت متری: 6 میلیون و 800 هزار تومان$$ قیمت کل: 3 میلیارد و 740 میلیون تومان*****درضمن این ویلا نصف با ملک و نصف با پول تهاتر می گردد.____________________________________________@@ املاک برتر - نبش دوم شرقی شاهین ویلا____ مشاور شما - تهرانی 09127170890
من قراره دوباره رو پروژه گربه ام کار کنمو برم عکاسی هوووراااا :))) این شادیارو از ما نگیر. 
نمیدونم چرا پشت گوشم یعنی اون قسمت از کله ام درد میکنه. خیلیم خسته ام. اما دارم مقاومت میکنم نخوابم تازه حموم هم باید برم فردا ثبت نام حضوریه. پس فردام فکر کنم اولین جلسه ی ترم دوم. فکر کنم تا زمستون همینجوری فشرده برم کلی ترم بگذرونمو یه عالمه یاد بگیرم هوووراااااا. ^____^ فکر میکنم بالاخره یادگرفتم زبان خوندن چجوریه. کتابو رسیدم لاک و بارکلی اما اینقدر خو
بسمه تعالی
                               "ولادت حضرت معصومه (ع) و روز دختر مبارک"

حضرت معصومه علیها السلام در اول سال 173 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود. پدرش
امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر (ع)  و مادرش حضرت نجمه بود که
به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند. حضرت معصومه در 28 سالگی و
در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در قم به شهادت رسید که
امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می
درخشد و هموا
  
بسمه تعالی
"ولادت حضرت معصومه (ع) و روز دختر مبارک"

حضرت معصومه علیها السلام در اول سال 173 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود. پدرش
امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر (ع)  و مادرش حضرت نجمه بود که
به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند. حضرت معصومه در 28 سالگی و
در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در قم به شهادت رسید که
امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می
درخشد و همواره فیض بخش و نورافشان دلها و ج
  
بسمه تعالی
"ولادت حضرت معصومه (ع) و روز دختر مبارک"

حضرت معصومه علیها السلام در اول سال 173 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود. پدرش
امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر (ع)  و مادرش حضرت نجمه بود که
به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند. حضرت معصومه در 28 سالگی و
در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در قم به شهادت رسید که
امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می
درخشد و همواره فیض بخش و نورافشان دلها و ج
1. امروز صبح با کلی نشاط و شور و شادابی رفتم به مدیرمون برا اوللللین بار سلام کردم (اونم چون زل زده بود بهم) . بعد یه نگاه عمیقی به ابروهام کرد و گفت سلام عزیززززممممم. 
این عزیزم خیلی معنا ها داشت. یکیش اینکه مثلا عزیزم دیگه از این گوجه ها نخور :))) یا مثلا منظورش این بوده که خیلی ایکبیری ای عزیزم. به هرحال من دیگه به کسی سلام نمی کنم -____- 
2. فردا با نیلی اینا میریم بیرون و در "چی بپوشم" ترین حالت ممکنم :| چی بپوشم؟ 
3. خوش ب حال این دخترا که با موهای کو
مشارکت ساخت ویلایی 480 متر - باغستان (تختی)
 
محل: کرج، باغستان
نوع آگهی‌دهنده: املاک برتر
توضیحات
یک ویلایی 480 متری با بر 12 متر جهت مشارکت در ساخت به سازنده ای مجرب و دارای رزومه کاری در زمینه ساخت و ساز با شرایط 50-50 و 400 تومان اسکان نیازمند است.جهت این ملک شمالی بوده و علاوه بر کاربری مسکونی دارای کاربری تجاری نیز خواهد بود.__________________________________@@ املاک برتر - نبش دوم شرقی شاهین ویلا____ مشاور شما - تهرانی 09109751237
با همون چشمای قهوه ای سوختش زل زد به رو به ر‌وش ، فندک سیاه رنگشو از جیبش در آورد و گرفت زیر سیگار بهمنش ، نگام به دستاش افتاد ، از سرما خشک شده بودن و ترک خورده بودن ، اولین کام و که گرفت ، گفت : میدونی چرا هیچوقت نمیتونم ترک کنم ؟ 
گفتم : چرا ؟ 
گفت : که آخه ، هر بار خواستم نکشم یهو پاییز شد
با همون صدای دو رگه ی گرفته اش گفت : میگم که دیره ، میرم و میرم و دیگه بر نمیگردم .. برف بارون نمیتونن ؟ 
پاییز به جسممون سردی نمیده ، بلکه سردی و تاریکی نابش م
 امروز رسما ترم اولم تموم شد ⁦ ⁦〜(꒪꒳꒪)〜⁩
به نظرم به جز ماه مهر بقیه ی ماهاش زود گذشتن . نمیدونم اینجا هم گفته بودم اوایل که دلم نمیخواست با کسی صمیمی شم و دوست پیدا کنم یا نه اما الان تقریبا پس میگیرم حرفمو حداقل در حد دانشگاه چند تا دوست میخوام! میخوام برای ترم دوم حسابی درسخون بشم و اشتباهات ترم اولمو نکنم . امیدوارم محیط دانشگاه هر ترم به تازگی و هیجان انگیزی ترم اولم بمونه ^^
قصد دارم برای تعیین سطح زبان درس بخونم تا زبانمو ادامه بدم بعد
درست حدس زدید. من گم شدم. خیلی خوشحال شدم چون دیگه برنمی گشتم خونمون ^_^ ولی با تلاش های فراوان و خودکفایانه م خودمو پیدا کردم و رفتم خونه مرمر اینا. از تاکسی اومدم پیاده شم هیجانزده شدم کوله پشتیم زارت افتاد وسط خیابون ^___^ بعد تازه تو راه نخ روسریم گیر کرده بود به زیپ کیفم. باز شده بود. نصف عفتم بر باد رفته بود خلاصه ^____^
مامان بزرگم میگه دیگه اینجا اومدی "نمیخوام. نمیخورم" نداریم. اینجا اومدی تپلی برمیگردی خونتون :| خلاصه که الان یه ساعته رسیدم ول
میگم اگه بچه داشته باشید، و یه مهمون بیاد خونتون که بچه‌ی همسن شما داره؛ و اون بچه با خودش پلی استیشن بیاره. چیکار میکنید؟ بهش اجازه میدید توی خونه‌ی شما بازی کنه در حالی که دلتون نمیخواد برا بچه‌تون بازی کامپیوتری بخرید و میخواید بازی‌های تحرکی کنه؟ 
___
 
امروز اومدیم خونه اون یکی عموم. هنوز یه ساله عروسی کردن و خب زنش طبعاً کم سن و ساله. فک کنم ۲۴ یا ۲۵ باشه. بعدش اول که وارد شدیم، اومد برا احوالپرسی و بعد رفت آشپزخونه که تدارک شامو آماده ک
کلاسمون تو کلاس هشتم که نه. تو کل مدرسه اول شد. یا یه اختلاف خیلی خفن و فاحش. ما هم همه ذوق مرگ، هر معلمی میومد بهشون میگفتیم اول شدیم و برای خودمون دست می زدیم. :)
قرار بود با عنوان جایزه، برای کلاس نگار یک و سه، که اول و دوم شده بودن، شبی در مدرسه بذارن. جشن موفقیت بود مثلا.
بدلیل رفتن یک پدر پولدار و حامی مدرسه به دفتر مدیر، خبر داده شد که بچه های نگار دو و سه هم، اول اخلاقی هستن و باید بیان.
این درحالیکه که ما هروقت فیزیک و ریاضی داریم اینا دارن
امروز داشتم کلی غر می زدما.. کلی.. به مشاوره.. بعد یهو با این مفهوم که "خفه شو"، گفت تو از همه بیشتر پیشرفت داشتی، غر نزن. و همه بچه ها برام دست زدن :|| منم "مخلصیم چاکریم قربونتون برم" گویان پرهایم ریخت.  ینی بچه ها برام پنج شیش بار دست زدن :|| احساس کردم نوبلی اسکاری چیزی گرفتم خدایی :// بعد همه میگفتن چیکار کردی؟ منم گفتم از وقتی بنزین گرون شده، کربن دی اکسید کمتری وارد بدنم میشه و توانایی ذهنیم بالا رفته ^_^ و از وقتی از کفشای تن تاک و بیسکویت جوین و گ
بسم الله الرحمن الرحیم ./
صبح جمعه مون شاد شروع شد و بعد از دو سه ساعت ، خورد تو برجکم. اما خدا نذاشت ضد حال همینجوری بمونه. خونواده و خواهربرادرا رو جمع کردیم و مهمونشون کردیم جنگل ، رفتیم محمد آباد بساطمونو لب آب زیر سایه ی درختا پهن کردیم ، کلی گفتیم و خندیدیم و عکس گرفتیم و خوشحال بودیم و لذت بردیم از زندگی ، از لحظه هامون  از خانواده ، از سلامتی و ...
چه نعمتی ازین بالاتر ؟ 
اینکه بعد از دو سه سال ، خشک شدن یه سری از چشمه ها ، کم آب شدن رودخونه
از بند امتحانات ازاد شدیم و وارد تابستون شدیم
و اونم چه تابستونی*____*
چندروز دیگه باید 8 میلیون شهریه بدم دانشگاه و به معنی واقعی موندم از کجابیارم  :/
مهمانی بدترین ایده ممکن بود احتمالا
ولی همچنان روال بیخیال بودنم رو حفظ کردم
تا ظهر میخوابم زیر کولر به هیچی فکر نمیکنم
بعدش هم یه غذایی پیدابشه نشه میخورم و میزنم از خونه بیرون
شب ها یه چندتا فیلم و چندصحفه کتاب و یکم هم کانتر میزنم و باز به اغوش خواب میروم
و من روز انتخاب واحد بدبخت ترینم
واخ
 کلن سورس بازان
Csp™ Lᴇᴀᴅᴇʀs [Csp] Mahdi
[Csp] Styr0
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️Oᴡɴᴇʀ
[Csp] harley quinn
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ Aᴅᴍɪɴs
[Csp] Out1s #Tired`
[Csp] Emo'
[Csp] Evil
[Csp] FiFi
[Csp] Ghanary
[Csp] Strogg
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
⚪️MeмBeяS
[Csp] KoKSaL BaBa
[Csp] Venom
[Csp] Vanhelsing
[Csp]The Firs7
[Csp] Inventor
[Csp] eb!______
[Csp] Godlike
[Csp] aLi
[Csp] N O T O R I N O
[Csp] shahryar
[Csp] Princess _____ $ERvErS ¤Pᴜʙʟɪᴄ Sᴇʀᴠᴇʀ¤ 5.63.9.145:33000 ¤Mᴀᴛᴄʜ Sᴇʀᴠᴇʀ¤ 5.63.9.163:20000 ¤2nd
Mᴀᴛᴄʜ Sᴇʀᴠᴇʀ¤ 5.63.9.163:24000 ____ ❗️
جهت طر
 کلن سورس بازان
Csp™ Lᴇᴀᴅᴇʀs [Csp] Mahdi
[Csp] Styr0
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️Oᴡɴᴇʀ
[Csp] harley quinn
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ Aᴅᴍɪɴs
[Csp] Out1s #Tired`
[Csp] Emo'
[Csp] Evil
[Csp] FiFi
[Csp] Ghanary
[Csp] Strogg
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
⚪️MeмBeяS
[Csp] KoKSaL BaBa
[Csp] Venom
[Csp] Vanhelsing
[Csp]The Firs7
[Csp] Inventor
[Csp] eb!______
[Csp] Godlike
[Csp] aLi
[Csp] N O T O R I N O
[Csp] shahryar
[Csp] Princess _____ $ERvErS ¤Pᴜʙʟɪᴄ Sᴇʀᴠᴇʀ¤ 5.63.9.145:33000 ¤Mᴀᴛᴄʜ Sᴇʀᴠᴇʀ¤ 5.63.9.163:20000 ¤2nd
Mᴀᴛᴄʜ Sᴇʀᴠᴇʀ¤ 5.63.9.163:24000 ____ ❗️
جهت طر
1. + اون دختره رو...
- خب؟
+ خب و زهرمار
- موهاش قشنگه
+ بیشتر دقت کن
- چشماش؟
+ اسکلی؟
- اسکلم؟ :(
+ بابا داره سیب زمینی سرخ کرده میخوره *____*
- خب؟
+ بریم بکشیمش سیب زمینیاشو برداریم؟
 
چند لحظه بعد:
[فرو رفتن چنگال در قلبِ چِش قشنگ و پاچِشِ خون به دوربین]
+ یاسر یاسر احمد؟
- احمد به گوشم...
+ عملیات موفقیت آمیز انجام شد. 
- احمد احمد یاسر؟
+ یاسر به گوشم...
- حاجی دبه نکنیا... سیب زمینیا نصف نصفن.
 
 
2. عاشقتونم که با قطع نت، به وبلاگ و وبلاگ نویسی روی اوردین. لعنتی
داخل ماشین
از پشت شیشه
دنیا، زشتی بود
 
خاکستری، تار
تیره، غمگین بود
 
از گریه ی درد،
طاق اسمان،
سنگی سنگین بود.
 
اشک های او،
پشت پلک ابر
مثل بغض درد
مثل کینه بود
 
ماشین که ایستاد
در ها که وا شد
دنیای من هم، 
انگار رنگی شد
 
آسمان خندید
زمین می رقصید
برگ هم آرام
بر درخت خندید
هوا پر نفس
دنیا رنگین بود
پس حتما شیشه
پیر و دلگیر بود!
____
برگ ها بالاخره افتادند. انگار تازه خدا یادش افتاده پاییز امده، هلنی هم هست، و هلنی هم دلش پاییز می خواهد.
آنقدر نا
آقا اون سری که من رفتم ترکیه واسه کارام رو یادتونه؟
تقریبا چندروز از تولد مامانم گذشته بود و منم از اونجایی که فراموش کرده بودم تولدشو-___________-
براش کلی وسیله آرایشی بهداشتی خریدم(دوس داره:d)
بین اونا دوتا دونه اسپری بدن خیلیییی خوشبو هم گرفتم براش*___*
بعد این از یدونه اش خیلی خوشش اومده و همش از اون استفاده میکنه
و از اونجایی که خیلی دوسش دارم و نمیخوام ی وقت خدایی نکرده عذاب وجدان بگیره که اسراف کرده که یدونه اضافی داره و از این حرفا
تصمیم گرف
معرفی ریمل پرفکت:
این ریمل غنی شده با ویتامین‌ها بوده و به خوبی مژه ها را پوشش می‌دهد. این محصول بدون ایجاد چسبندگی مژه ها را حجیم نموده و برای مدت طولانی انعطاف‌پذیری آنها را حفظ می‌نماید. طبق ادعای شرکت تولیدکننده ریمل پرفکت فاقد رایحه دارای تست چشم توسط متخصصین چشم می‌باشد.
محصولات مرتبط:
ریمل چهار کاره ژله ای بل
ریمل بورژوا
ریمل حجم دهنده اسنس
ریمل اوریف لیم
مشخصات ریمل پرفکت:
برند:پرفکت / perfect
حجم:۱۲ میل
نوع ریمل: حجم دهنده مژه ها
رنگ:
خانوم آ آدم عجیبیه
با اینکه از نظر علمی رزومش تکمیله و کلی خفن ایناست ولی از نظر شعور قسم میخورم که حتی صفر هم نیست ؛منفیه!!!
بخاطر یه اتفاق ساده که اصلن چیزی نشده بوده دو هفته است داره عین سگ باهامون برخورد میکنه امروز امتحان یقه داشتیم برگشت گفت من بهتون گفتم مدل سازی دارید و هرچقدرم ما 16 تا آدم قسم آیه خوردیم که اصلن همچین حرفی نزدی نه تنها زیر بار نرفت بلکه کلی ام بهمون توهین کرد که ما مسئولیت پذیر نیستیم و تنبل و بی عرضه ایم!!!
همینطوریش این
امروزم بیدار شدم ساعت چهار ، صبح زود. شاید بگی چقدر عقب افتادست هر روز صبح که بیدار میشه این رو تکرار میکنه و میگه. خب من فقط فکر میکنم این که هر روز میتونم بیدار بشم صبح زود از خوشبختیمه از این که هنوز میتونم به خودم غلبه کنم. از این که هدف دارم تا هر روز چشممو باز کنم. برای خودم خب این مهمه چون هر روز با این فکر شروع میشه که باید تلاش کنم و همه توانم رو بذارم تا بهتر بشم. بهتر از روزای قبل. نمیخوام به نشدن فکر کنم  به فکرای مزخرف که فقط جلوی راهم
نه گرمای اشکی
نه سرمای آهی
نه اضطراب عشقی
نه عذابِ دلتنگی
نه تلخیِ شکستی
و نه لذتِ پیروزی
...
فقط
...
شب ها
پس از شنیدنِ ساعت ها صدای ناهنجار خیابان ها
لامپ اتاق را که خاموش میکنم
آلارم را که تنظیم میکنم
سرم را که روی بالش میگذارم
چشمانم را که میبندم
احساس میکنم، هر چیزی را که حس‌شدنیست
غرق میشوم در دالان بی انتهای افکارِ منحوسِ زیبایم
آرامشی پریشان‌حال ، در آغوش میگیردَم
صحنه ها، چهره ها، صداها، همه مانند یک فیلم سیاه و سفید قدیمی
تکه تکه از ج
الان 23 ساعت و نیم مونده به آخرین امتحانهام!
چرا امتحان (ها) ؟
چون مدیر گروهمون حین انتخاب واحد درسی رو واسه ما ارائه داده بود که پیش نیازش رو نگذرونده بودیم!! و اون درس 4 واحدی حذف شد
بعد با پیگیری و اعتراضهامون 4 واحد دیگه واسمون ارائه دادن که البته تاریخ امتحانش رو همینطوری گذاشته بودن 6 بهمن ساعت 10 صبح.خب ما دیدیم که 6 بهمن ساعت 8 صبح یه امتحان 3 واحدی دیگه داریم و اتفاقا هر دو درس امتحانهای تشریحی و سخت و مکانیسمهای پیچیده دارن :| 
بهمون گفتن بع
 کلن سورس بازان
 کلن سورس بازان
Csp™ Lᴇᴀᴅᴇʀs [Csp] Mahdi
[Csp] Styr0
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️Oᴡɴᴇʀ
[Csp] harley quinn
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ Aᴅᴍɪɴs
[Csp] Out1s #Tired`
[Csp] Emo'
[Csp] Evil
[Csp] FiFi
[Csp] Ghanary
[Csp] Strogg
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
⚪️MeмBeяS
[Csp] KoKSaL BaBa
[Csp] Venom
[Csp] Vanhelsing
[Csp]The Firs7
[Csp] Inventor
[Csp] eb!______
[Csp] Godlike
[Csp] aLi
[Csp] N O T O R I N O
[Csp] shahryar
[Csp] Princess _____ $ERvErS ¤Pᴜʙʟɪᴄ Sᴇʀᴠᴇʀ¤ 5.63.9.145:33000 ¤Mᴀᴛᴄʜ Sᴇʀᴠᴇʀ¤ 5.63.9.163:20000 ¤2nd
Mᴀᴛᴄʜ Sᴇʀᴠᴇʀ¤ 5.63.9.163:
باشه مامان
قول میدم...
اونجور که دوست دارم زندگی کنم.
من دیگه اونی نیستم که تا می رفتی بیرون لپتاپو روشن می کرد.
دیگه یه درسخون تک بعدی نیستم.
نقاشی می کشم، با اینکه دوست ندارم. اتاقم همیشه مرتب شده، روزم برنامه داره، درسامو به موقع می خونم نه شب امتحان. حتی نماز می خونم.
به خاطر تو.
من مثل دانش آموزات نیستم که تا نصفه شب با دوستاشون چت کنن.
شاید یه زمانی میتونستم باشم...
ولی میدونی؟
دیگه زیر بالشم کتاب نمی ذارم، پنج تا کتاب نمی برم مدرسه، مثل یه کو
کتاب جدید شروع کنیم روحیمون عوض بشه ^____^ 
کتاب پیروزی و شکست پیکاسو ، نوشتهٔ جان برجر ، ترجمهٔ سماء صالح زاده ، نشر حرفه نویسنده
راستش هیچ پیش زمینه ای راجع بهش ندارم. و نمیدونم چجوری یعنی فکر میکنم مسلما راجع به پیکاسو باید باشه دیگه و این که نوشته جان برجر هست این خودش ثابت میکنه کتاب خوبی باید باشه. پشت کتاب این توضیح نوشته شده که : « مثال پیکاسو تنها مربوط به هنرمندان نیست . او هنرمندی است که سیر تجربیات اش را به آسانی میتوان مشاهده کرد. تجر
آپارتمان 160 متر قولنامه ای - شاهین ویلا
760,000,000 تومان 

نوع ملک
آپارتمان

سن بنا
نوساز

پارکینگ دارد
 

انباری دارد
 


آسانسور دارد
 

قیمت
760,000,000

تعداد اتاق
3

قیمت هر متر
4700000

واحدهای فوق 110،120،160 دو و سه خواب موجود میباشد در یک مجتمع 15واحدی بدون جرائم شهرداری با کد رهگیری و استعلامواقع در شاهین ویلا بلوار ظفر_________________________________### بازدید = خرید_________________________________## دارای پارکینگ انباری اختصاصی## آسانسور روشن از پارکینگ## پنجره دو جداره## نما رومی با
 
این هفته میتونم اسم خرخون رو خودم بذارم، و بهش افتخار نمی کنم. هرروز ساعت سه و نیم بیتی خونه، تا پنج بخوابی، تا نه درس بخونی و یه ساعت انیمه و کتاب که نمیشه زندگی...
ولی خوبیش اینه که این دوروز راحتم.
نمی دونم این گردنبند قفلی قلبی چه معجزه آی میکنه. بهش معتاد شدم. بهش که دست میزنم، انگار اروم میشم. وقتی کلی کار دارم و وقت کم، همین باعث میشه سریع یه برنامه مرتب و خوب بچینم...
امروز داشتم با حواس پرتی باهاش بازی می کردم که یهو درش باز شد و کاغذ توش
خب طبق روال ،برنامه شبانگاهی باید با سخنی چند از کوی کراش شروع میشد ولی به خاطر کامنت بی شرمانه ی بعضی ها که اصلنم اشاره مستقیم به آنه ندارم،این بخش تا اطلاع ثانوی از برنامه شبانگاهی حذف شد.
(میدونم واقعا بخش مفیدی رو از دست دادید ولی خب دیگه تر و خشک باهم می سوزن:||\)
..
آقا اون پنجشنبه ها که شیش ساعت کلاس داشتم ،سه ساعت اول کلاس با رئیس بزرگ بود،سه ساعته دوم با یه استاد دیگه
گفته بودم از ارتباط چشمی بین استاد و شاگرد متنفرم؟رییس بزرگ الهه یارتب
الآن توانایی اینُ دارم که بنفش ترین جیغ ها رو سر بدم از شدت کمردرد!!
مامان‌جان!! شما دقیقاً داری با ستون فقرات من چیکار میکنی؟!دورت بگردم!..
----
اونقدری که مسائل غیراخلاقی جامعه حال منُ بد میکنه بوی گوشت و پیاز و ماهی نمیکنه..
+++
یه دو سه روزی بود حالم گرفته بود..از دست خودم..گناهای کرده و نکرده‌م..دور و بر و جامعه و همه چی اصن!
تا اینکه دیشب همسر پرسید به جهنم اعتقاد داری؟! به این شکلی که واسمون جا انداختن؟!
فکر نکرده جواب دادم آره خب!! الکی که نمیگن
قطعه جدید «انحراف» به همراه ویدئو کلیپ
محمدرضا امیری
تنظیم: مجموعه منتظران ظهور
زمان: ۴:۴۹
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۹۷
____
New piece: Enheraf "as" + Video
mohammadreza Amiri
producer By: Montazeran Zohoor Collection
Time: 4:49
Release date: march 13, 2019














متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین
1. وضعیت اتاقم دقیقا اینطوریه که انگار مسابقه گذاشتن که "هرکی وسایلش کمتر رو زمین باشه خره." یا مثلا روی میزم المپیک "هرکی ارتفاع کتابایی که رو میزشن بیشتر باشه برنده ست" هستش یا مثلا  لیگ جهانی "هرکی موهاش بیشتر تو فضا باشه" ... 
2. امروز دقیق 12 ساعت خوندم و نذاشتم حتتتتی یک دیقه بیشتر شه. والا خو :| ینی چی؟ الان منظورتون اینه که استراحتامو فدا درسام نکنم؟ هرگز :)) 
3. از بزرگترین مزیتای خواهر نداشتن و داداش داشتن اینه که تو میتونی لباسای داداشتو بر
یه متن بلند و بالانوشتم در مورد این که چه جاهایی آدمهای زندگیمو شناختم. اما بعد دیدم گفتنشون چه فایده داره جز یادآوری خاطرات نه چندان خوبی که تو این چند سال گذشته داشتم به خصوص وقت درگیریم قبل از این که بفهمم دو قطبی دارم. الان که فکر میکنم میبینم چقدر حالم بد بوده و چقدر الان بهترم. میخوام تو سال جدید تمام ذهنمو از این پرونده ها بیرون بکشم و اینارو بذارم توی بایگانی تا خاک بخورن. البته که وجودشون باعث جمع شدن حواسم میشه ولی دیگه اذیتم نمیکنن.
اصن این روزا همه چی به هم وَر شده
همه چی قَروقاطی شده
امروز بلخره مابزرگم رفت و تونستم بشینم پا لپ‌تاپ تا یکم بنویسم و ذهنم اروم شه
امروز 20ام هستش
ینی بیس روز از سال جدید گذشت
بیس  روزی که من تصمیم گرفته بودم همه چیز رو کنار بذارم و حسابی درس بخونم
حتی مسافرتم نرفتم به خاطر این
پنج روزه که مامانمینا خونه نیستن
و منو محمد و سارا تنهاییم
احساس خیلی بدی دارم اینروزا
اصلا راضی نیستم از خودم 
هیچ کدوم از کارام و برنامه هامو نه تنها انجام ندادم بلک
اول سلام سلام حال شما؟
دلم واستون یه ریزه شده بود :))
آقا حدود دو هفته ی پیش ، یکی از دخترای کلاس زبانم[نسرین] که هشتمه و دوسال ازم کوچیکتره ولی قد و هیکلش دو برابر منه/: ، با فرشید نامی رل زد..
این هی میومد مغز منو میخورد که وای فلانه و خیلی خوبه و اینا..[دخترا در این موارد بسی جوگیر هستند]
منم که یکی از خصلت های بارزم فیضولیه اصن/:
یه روز با فرشید هماهنگ کرده بود که دو سه دیقه وسط کلاس اجازه بگیره بیاد دم در.. به منم گفت نسی میای باهام تنها نباشم؟ گفت
اگه بخوام شبیه کسی بشم باید کارهایی رو انجام بدم که اون انجام میده یعنی به نحوی که اون انجام میده انجام بدم. نمیشه بگم میخوام شبیه کسی بشم که خیلی تلاش کرده و بعد من پامو بندازم رو پامو سوت بزنم حالا تا شاید شبیهش بشم. خیلی احمقانه است. اگه بتونم تو اجرا خوب عمل کنم عالی میشه تمام تلاشم اینه وگرنه برنامه رو همه میتونن بنویسن. مهم اجرا کردن که خب باید از خیلی چیزها بزنم و من فکر میکنم آماده ام. یعنی علاقمه و جز کار کردن چیکار دارم که انجام بدم و ب
یا حکیم
حکمت کارهای خدا خیلی بزرگ تر از فهم منن اکثر اوقات( احتمالا همیشه!)؛ اینکه دم پایانی هیئتی رو بعد سال ها بالا و پایین و با وجود تعداد زیادی شاعر زبردست در نهایت کسی بگه که اصلا شعر گفتن بلد نیست و تا حالا شاید یک صفحه هم شعر نگفته باشه؛ مسئول مداحی هیئت کسی باشه که خودش نمیتونه مداحی کنه؛ یکی توی هیئت مدرسه ای که سالهای دانش آموزیش مدام در حال دکور زدن اونجا بوده و تعلق خاطر داره بهش، نتونه برای دکور زدن کمکی بکنه ، به جاش یه طوری که خود
دیانای عزیزم.
حتی فکرش رو هم نمی تونی بکنی که اون سه دقیقه تلفنی که به من زدی چقدر برام ارزش داشت. اینکه خوندی، و حتی اینکه می خوای وبلاگ بزنی...مثل یه گلبرگ گل ساکورا بود تو تاریکی شب.
رتستی، کتابخونمون راه افتاد. دوستیمونم راه افتاد. یه گروه چهار نفره شدیم. یه دختر مرموز، یه مو بور مطمین به خود، یه انیمه گرلی که انیمه نگاه نمی کنه و...من.
ما چهار تا رفتیم تو کتابخونه تازه باز شده مدرسه و ... خوش گذروندیم. کتابای مزخرفی داشت ولی...تو خود کتابا یاددا
امروز اصلا شبیه روزای دیگه نبود با این که در ظاهر مثل روزای دیگه است. دیشب ساعت ۹ خوابم برد یه دور ساعت ۱۲ بیدار شدم یدور سه هردوشم کتاب خوندم یه ذره بعد باتریم تموم شد خوابم برد. ساعت سه البته صبحونه هم خوردم نمیخواستم بخوابم اما خوابم زیاد شده. تقصیر من چیه. من که حالم خوب بود. تقصیر قرصی که بو گند گرفته معلوم نی چشه. نمیشه هم که خوردش. خلاصه دوباره پر خوابی اومده سراغم :( زودتر برم تهران ببینم چیکار کنم. دکترم که سفره معلوم نیست کی بیاد :(  الان
در این مقاله در مورد ویژگیهای سرور مجازی خوب چند نکته را یادآور میشویم که در این ضمینه توضیحات و نکاتی را باید یادآور بشویم.
یکی از عوامل مهم در سئو و دیجیتال مارکتینگ بارگزاری سریع و بی نقص سایت یا فروشگاه میباشد که به موارد زیادی بستگی دارد
بارگزاری سایت که یکی از اصلیترین فاکتور های الگوریتم جدید گوگل است سرعت بارگزاری و لود سایت میباشد که این مورد تنها به نوع سرور اختصاصی و سرور مجازی خلاصه میشود و در اصل نموداری ساختاری سایت بدین گونه
* سلام. یکم دیره ولی سال نوتون مبارک:))
حالتون چطوره خوبین؟
من خوبم:))
** خب میبینم که از پارسال تا الان حضورم چقد کمرنگ شده اینجا و حتی یه پست هم نذاشتم! راستش یکم درگیر بودم. درگیر یه سری چیزها و بیشتر درگیر سفارشا بودم. به لطف دوستان کلی سفارش دستبند داشتم از قبل عید تا الان:)) و هنوزممم دارم میبافم:)))
*** عید امسال با اینکه همه در خانه بودن، اما برای من خیلی قشنگ بووود^_^ نه که بیرون رفتن رو دوست نداشته باشم ولی در خانه بودن رو هم خیلی دوست دارم:)))
و
زیرزمین تجاری 80 متری - میدان امام حسین (شاهین ویلا)



رهن
20,000,000 تومان

اجاره
1,500,000 تومان

قابلیت تبدیل مبلغ رهن و اجاره


نوع ملک
تجاری و مغازه

متراژ
80

زیرزمین تجاری 80 متری - ارتفاع 2/5 متر - دارای سرویس بهداشتی - تا سقف کاشی - دارای آب، برق، گاز، تلفن - کولر، آبگرمکن*************ودیعه: 20 میلیون توماناجاره: 1 میلیون و 500 هزار تومان** قابل تبدیل ________________________________________@@ املاک برتر - نبش دوم شرقی شاهین ویلا_________ مشاور شما - تهرانی 09127170890
1. صبا میگه میخواد برا تولدم یه دونه از این قابا بگیره که داخلش صورت فلکی داره. خو لعنتی من تا چهار ماه دیگه شبا خوابم نمیبره از ذوق :///
2. اومدم امروز مهدیه رو بهتون معرفی کنم :))))) پوکر فیس ترین ادم روی کره زمینه و همیشه خوابش میاد و واقعا نسبت به تمام کائنات در Bk ترین حالت ممکنه. بعد کلا پانداعه :)) مثلا یه وجب زیپ کیفش بازه، بهش گفتم زیپ کیفت بازه، برمیگرده میبینه به اندازه کافی باز نیست در حدی که وسایلش بریزه یه جیغ میزنه سرت با این محتوا که گوجه
باغ ویلا 10000 متر سنددار - کوهسار کردان


نوع کاربری
کشاورزی

متراژ
۱۰,۰۰۰
باغ ویلای 10 هزار متری دارای سند با امکانات زیر به فروش می‌رسد:600 اصله درخت مثمرسیستم آبیاری قطره‌اییک استخر 120 مترییک استخر 200 مترییک استخر ورودی آبتجهیزات کامل باغبانیمخازن ذخیره آب و سوختبرق سه فاز و تک فاز150 متر ویلای مبله کنار رودخانهسند و پایان کار____________________________@@ املاک برتر - نبش دوم شرقی شاهین‌ویلا____  مشاور شما - تهرانی 09127170890
باغ ویلا 10000 متر سنددار - کوهسار کردان


نوع کاربری
کشاورزی

متراژ
۱۰,۰۰۰
باغ ویلای 10 هزار متری دارای سند با امکانات زیر به فروش می‌رسد:600 اصله درخت مثمر(آلبالو، گیلاس، گردو، زردآلو)سیستم آبیاری قطره‌اییک استخر 120 مترییک استخر 200 مترییک استخر ورودی آبتجهیزات کامل باغبانیمخازن ذخیره آب و سوختبرق سه فاز و تک فاز70 متر ویلای مبله کنار رودخانه
واحد سرایداری با دستشویی و حمامسند و پایان کار
قیمت: 3 میلیارد تومان____________________________@@ املاک برتر - نبش دو
رمانکده فا سی کلیک نمایید  
.    دلنویس   دلنویس. خیس.      سنندج.   مسافرخانه انقلاب.  اواسط دیماه 1398.   
      هر  هشت  ساعت. درون سرم  یک درخت. قطع میشود و  یک  لانه ی 
گنجشک  با. پنج. بچه  گنجشک.  زیر. اوار. تنه ی. درخت.  محو میشوند 

 .   
  انسان های هم فرکانس همدیگر را پیدا می کنند..
حتی از فاصله های دور…
از انتهای افق‌های دور و نزدیک.. انگار. جایی نوشته بود که اینها باید  در یک مدار باشند.. یک روزی .. یک جایی است  که باید با هم ، برخورد کنند… آ
خب من دوباره به اصالت خودم برگشتمو امروز حسابی کار کردم و احتمالا حالا حالاها بیدارم تازه غذا هم میخوام ته چین مرغ درست کنم ^____^ اولین بارمه فکر کنم. من از غذا درست کردن فراری :))) ته چین یکی از غذاهای مورد علاقمه. 
یه چیزی که ذهنمو مشغول کرده و یهو یادم اومد اینه که کسایی که باهم ارتباط دارن و توی یک رابطه ان وقتی نمیخوان ازدواج کنن چرا اینقدر اصرار دارن واژه ی ازدواج رو بچپونن به رابطه اشون و به بقیه بگن این موضوع رو؟  و حالا یا بگن ما ازدواج س
سلام سلام ^_^ 
به قول اون نی نیه سالام سالام باچاها ^_______^
 
1. آقا دیدین چیشد؟ سال آخری عاشق مدرسمون شدم :) به مناسبت شب یلدا بهمون اگه گفتین چی دادن؟ پففففففییییییلاااااااا ^______^ با اینکه فقط موفق به کسب یک مشت پفیلا شدم ولی در عوض 5 تا نارنگی برداشتم و یه حس انتقام و پیروزی در وجودم رخنه کرده منتها جای خالی پفیلا هنوز توی قلبم حس میشه :')
2. مشاورمون بهم گفت ببین عملکردت بهتر از نمودته :/ حقیقتا رگ به رگ شدم و برام توضیح داد که ینی از اون بچه ها نیستی
خب خیلی زوده بخوام بگم خسته شدم چون تازه اول راه هستم و خب خسته ام نشدم اما میخواستم بگم چیزی که بهم شوق میده و انگیزه اینه که به این فکر میکنم که اگه هر روز کارامو انجام بدم و جلو ببرمشون آخر روز ،آخر هفته ، آخر ماه و آخر سال چه نتیجه ای میگیرم. فکر کن روزهات حکم قطره های آب رو داشته باشن که تو با کارکردنت اینارو کنار هم میذاری و اخر سال با یه دریا روبرو میشی. تو دیگه آدم سال پیشت نیستی درسته شاید وقتی آدم فکر میکنه میگه اوووه کو تا اون موقع ولی ه
آپارتمان 150 متری سنددار - باغستان(اشتراکی جنوبی)
مشخصات
تلفن: ۰۹۱۲۷۱۷۰۸۹۰
پارکینگ: اختصاصی + پارکینگ میهمان
محل: کرج، باغستان(اشتراکی جنوبی)
تعداد اتاق: سه
نوع آگهی‌دهنده: املاک برتر
نوع: فروشی
قیمت کل: ۹۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان
سال: ۱۳۸۷
متراژ (متر مربع): ۱۵۰
سند: دارد


توضیحات
فروش واحد 150 متری واقع در بهترین محله باغستان.یک واحد آپارتمان 150 متر طبقه دوم جهت شمالی در یکی از بهترین گلستانها در اشتراکی جنوبی با امکانات:* محله آرام و دنج کرج.* سند شش
روش های ارسال بار
شرکت هایی که در عرضه ی حمل و نقل فعالیت می کنند با نام های مختلف چون خدمات حمل بار هوایی , خدمات بار زمینی , خدمات حمل بار دریایی فعالیت می کنند

حمل و نقل کالا و خدمات در کشورهای مختلف جهان به سه طریق انجام می گیرد که عبارت است از هوایی , دریایی , زمینی که در این راستا و برای انجام امور حمل و نقل شرکت های مختلفی تاسیس شده اند که در زمینه ی حمل و نقل فعالیت دارند . هر کدام از این شرکت ها در زمینه های گوناگون مشغول به فعالیت هستند . م
آپارتمان 150 متری سنددار - باغستان(اشتراکی جنوبی)

مشخصات

تلفن: ۰۹۱۲۷۱۷۰۸۹۰
پارکینگ: اختصاصی + پارکینگ میهمان
محل: کرج، باغستان(اشتراکی جنوبی)
تعداد اتاق: سه
نوع آگهی‌دهنده: املاک برتر
نوع: فروشی
قیمت کل: ۹۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان
سال: ۱۳۸۷
متراژ (متر مربع): ۱۵۰
سند: دارد



توضیحات
فروش واحد 150 متری واقع در بهترین محله باغستان.یک واحد آپارتمان 150 متر طبقه دوم جهت شمالی در یکی از بهترین گلستانها در اشتراکی جنوبی با امکانات:* محله آرام و دنج کرج.* سند ش
امروز پیش دکتر فرزادفر رفتم، کلاس دکتر خویی را پیچاندم و رفتم بیمارستان و ناراحت بودم که کلاس دکتر خویی نازنین رو که اینقدر خوبه رو از دست دادم. ساعت ۱۱ و نیم حضورم رو زدم تو دانشکده و سریع رفتم به سرویس پرستاری برسم ولی اتوبوسیش پای من اونجا رو ترک کرد و مجبور شدم با مترو برم. مطمین بودم که خیلی دیر میرسم و برای اولین دیدار این بی نظمی خیلی زشته(در کل ۶ دقیقه آخرش دیر کردم) شریعتی پیاده شدم و با قدم های تند رسیدم بیمارستان. یه نگهبان دم در منتظ
ارسال بار مسافری به استرالیا
استرالیا در واقع کوچکترین قاره جهان می باشد و از هر نظر یکی از کشورهای توسعه یافته و پیشرفته دنیا می باشد. استرالیا در سال ۱۹۰۱ استقلال خود را از بریتانیا گرفت . استرالیا ششمین کشور پهناور دنیاست به دلیل داشتن صحرا های زیبا و بزرگ و همچنین بزرگترین مجیط زندگی کانگور این کشور لقب سرزمین کانگروها را دارد. این کشور کشوری بسیار مهاجر پذیر است و لذا برای مهاجرت به این کشو دولت آن نیز تسهیلات و امکانات زیادی را فراهم م
من منظورم از پست قبل اصلا این نبود که همه این کارایی که انجام میدم فقط و فقط به خاطر کسایی که دوسشون دارمو کمکم کردن! اگر خودم دوست نداشتم قطعا انجامشون نمیدادمو سراغ کاری میرفتم که دوست داشته باشم. من با خانوادم اختلاف نظر خیلی دارم .راستش میدونم از خیلی جهت ها اصلا منو تایید نمیکنن چه بسا که بهم حرفایی هم میزنن که به نظر خودم خوشایند نیست برام. فکر میکنم این مسائل رو بیشتر آدمها شاید تجربه کنن. این اختلاف نظرها شاید به خاطر تفاوت سنی و خیل
1. چشم زدید آسانسورمونو دیگه :( دیگه نمیذارن با آسانسور بریم تو مدرسه. یعنی اگه بری داخلش دکمه ها رو بزنی اصن کار نمیکنن از پایین و یکی از بالا باید دکمه رو بزنه. منم بعد از اون روز که گیر کردیم دیگه سوار نشدم :'| بعد امروز داشتم با ری ری حرف میزدم که دیدم نیست :/ فک کردم حتما رفته سمت اسانسور. در اسانسورو میخواستم وا کنم و همزمان سر ری ری جیغ بزنم که شنیدم یاسی داشت به یکی تو اسانسور میگفت "خفه شو کسی نفهمه" :| منم درو وا کردم و دیدم بچه ها با ری ری با ح
خوب سلام من اومدم.
همین قدر دیر !
 
در حالی که یه عالم حرف دارن از تو سرم فرار میکنن و من نمیدونم کدومشونو بنویسم؟
اگه بخوام از پست قبلی ادامه بدم باید بگم کیک درست نکردم! آبجی بزرگه ام روز قبل تولد گفت کیک درست کرده و عصر بریم یه سر بزنیم هدیه بدیم و برگردیم.من و آبجی صاحبخونه هم مثل جوجه اردک دنبالش راه افتادیم رفتیم و تموم شد...
 
این روزهام به شماره دوزی و دیدن دکستر و دوباره جون گرفتن رضایتمندی از مادر بودنم خلاصه میشه.
 
اول اینو بگم که بعدها
تویی در دیده ام چون نور و محرومم ز دیدارت
نمـــــیدانم ز نـــزدیکـی کنم فــــریـاد یا دوری
صائب تبریزى
به نام خدا
دوستان همگی سلام :))) امیدوارم ایام به کامتون باشه و از همه مهمتر سالم باشین :)
امروز صب به این فکر میکردم که پرزیدنت روحانی حیوونکی اصلا شانس نداره. ایران دچار همه مدل بلایی تو دوره ریاست جمهوری ایشون شده. ان شاءالله که همه چی خوب بشه و درست بشه و به اون روزای خوب برسیم.
1- اول از عصر روز جمعه شروع میکنم که روز انتخاباتم بود :| (از 50 م
تویی در دیده ام چون نور و محرومم ز دیدارت
نمـــــیدانم ز نـــزدیکـی کنم فــــریـاد یا دوری
صائب تبریزى
به نام خدا
دوستان همگی سلام :))) امیدوارم ایام به کامتون باشه و از همه مهمتر سالم باشین :)
امروز صب به این فکر میکردم که پرزیدنت روحانی حیوونکی اصلا شانس نداره. ایران دچار همه مدل بلایی تو دوره ریاست جمهوری ایشون شده. ان شاءالله که همه چی خوب بشه و درست بشه و به اون روزای خوب برسیم.
1- اول از عصر روز جمعه شروع میکنم که روز انتخاباتم بود :| (از 50 م
زندگی جدیدا خیلی ساده و در عین حال پیچیده شده ! کلا میخوام بگم دیگه خودتون بفهمین چه وضع خر تو خریه :|
اینکه امسال کنکوری میشم (یا شدم حتی :|) به نظر دردناک میاد مخصوصا وقتی به اون عقب افتادگی هایی که باید جبران کنم فکر میکنم دردناک ترم میشه -_-
هعییی ولی خب راهی بود که خودم انتخاب کردم و الان باید منتظر اعلام نتایج موند ، خودم که خیلی امیدی ندارم با اینکه به ظاهر همه چی عالیه میگیرم ولی خب کی خبر داره از درون آدم ؟
مخصوصا اون نزدیکای آزمون که زندگی
چگونه بگوییم دوست پسر شما تقلب است یا خیر
ممکن است از شما سؤال شود که دوست پسر شما به شما وفادار است یا خیر. شاید او با شما متفاوت رفتار کند ، وقت کمتری را با شما بگذراند ، بسیار پنهانی باشد و یا دیگر تلاش نکند. با این حال ، بهتر است قبل از اینکه او را به تقلب متهم کنید ، از او سؤال کنید و از او سؤال کنید و به دنبال شواهد باشید.
بررسی رفتار اوتصویری با عنوان راهنمایی شخص برای غلبه بر ضرر نسبی قدم 131مشخص کنید که آیا وی بیش از حد از تلفن خود محافظت می
Toggle navigation
مجموعه پیام تبریک ماه رمضان (ادبی، حدیث، شعر، پیام کوتاه)
با مجموعه ای از پیام تبریک ماه رمضان، متن تبریک ماه رمضان، اس ام اس تبریک ماه رمضان، شعر تبریک رمضان و ... همراه ما باشید.
ستاره | سرویس سرگرمی - ماه رمضان بهترین ماه قمری است و با نزدیکی آمدن ماه نزول قرآن، همه در تدارک و آماده شدن برای این ماه عزیز هستند. خوب است که در این روزها با ارسال پیامک تبریک ماه رمضان به دوستان و آشنایان حلول ماه خدا را گرامی بداریم. ستاره بهترین پیا
 
 
  مجموعه پیام تبریک ماه رمضان (ادبی، حدیث، شعر، پیام کوتاه)با مجموعه ای از پیام تبریک ماه رمضان، متن تبریک ماه رمضان، اس ام اس تبریک ماه رمضان، شعر تبریک رمضان و ... همراه ما باشید.
ستاره | سرویس سرگرمی - ماه رمضان بهترین ماه قمری است و با نزدیکی آمدن ماه نزول قرآن، همه در تدارک و آماده شدن برای این ماه عزیز هستند. خوب است که در این روزها با ارسال پیامک تبریک ماه رمضان به دوستان و آشنایان حلول ماه خدا را گرامی بداریم. ستاره بهترین پیام‌ها
 
منوچهر پرواز بعد از پنج سال تحمل حبس در زندان لاکان رشت ، به روز ازادی خود میرسد و با تمام هم بندی های خود خداحافظی میکند او نیز مانند هم سلولی ها و هم بندی هایش به اتهام و جرم قاچاق مواد مخدر به زندان افتاده بود و تمام پنج سال را با ریاضت و سختی های رایج درون زندان سپری کرده بود و برای آینده اش برنامه های جدیدی در حد ایده های بلند پروازانه داشت که سبب روشن شدن نور امید کوچکی در ظلمات و سیاهیه مطلق دلش سو سوء بزند ، 
منوچهر پرواز پنج سالش را گذ
   

منوچهر پرواز بعد از پنج سال تحمل حبس در زندان لاکان رشت ، به روز ازادی خود میرسد و با تمام هم بندی های خود خداحافظی میکند او نیز مانند هم سلولی ها و هم بندی هایش به اتهام و جرم قاچاق مواد مخدر به زندان افتاده بود و تمام پنج سال را با ریاضت و سختی های رایج درون زندان سپری کرده بود و برای آینده اش برنامه های جدیدی در حد ایده های بلند پروازانه داشت که سبب روشن شدن نور امید کوچکی در ظلمات و سیاهیه مطلق دلش سو سوء بزند ، 
منوچهر پرواز پنج سالش را
♠♣♥♦صفحه۸ خط هفتم داستان حقیقی جالب __________ ______________ _______
  عمه زری اجازه م م می میدی ک که ب برم توی ک کو کوچه ب بازی کنم؟  
زری؛ توی کوچه خبری نیست که . کجا میخوای بری؟ لابد. مخوای بری باز. یواشکی و طوطی کاسگکو مادام پیره رو دید بزنی !.. درست میگم ؟ 
ادوین : آ ا اخه از وق وقت وقتی منو برده بودن پر پرشگاه تا حالا. دلم تنگ ش ش شده واسش 
زری؛ پرپرشگاه چیه؟ منظورت پرورشگاهه؟ نبآید این حرف‌و جلوی کسی بگی ، به همه بگو مسافرت بودی این دو هفته. رو . پس برؤ ول

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها