نتایج جستجو برای عبارت :

صرفاً جهت آروم شدن و دسته بندی شدن ذهنم.

راستشو بخواین فکر میکردم بیشتر از یه نفر مخاطب داشته باشه وبلاگم ولی من واقعا نمی‌نویسم برای اینکه کسی بخونه. می‌نویسم که هیاهوی ذهنم آروم بشه. فقط همین. و واقعا خدا رو شکر میکنم که تصمیم گرفتم این کارو انجام بدم. جدیدا صداهای توی سرم خیلی آروم‌تر شدن.
دیروز تبلتِ داغونم، هنگ کرده بود و مجبور شدم یه بار ریست فکتوریش کنم. امروز برنامه ای که باهاش لغات استانبولی رو یاد می گرفتم، باز کردم دیدم کل مراحل دوباره قفل شده :( دلم می خواد بشینم یه دل سیر زار بزنم فعلا که دارم از دست خودم حرص می خورم! ورِ عصبانی ذهنم می گه همین الان پاکش کن! اما ورِ صبور ذهنم می گه آروم باش. فرصتیه که مرورشون بکنی. از یه طرف هم ورِ بی حوصله ام داره بهم نهیب می زنه...اَه. 
:((((((((
کلمه‌هامو از گوشه و کنار ذهنم جمع کردم و گفتم: من فقط می‌خوام همه چیز همین‌طور آروم باقی بمونه. پرسید: آروم مثل چی؟ 
گفتم: شبیه نسیم دم غروب که نمی‌تونه دریا رو آشفته کنه. شبیه وقتی که روبالشی‌های تمیز رو با قدیمی‌ها عوض می‌کنی. شبیه وقتی که میوه‌های شسته شده رو می‌چینی توی سبد و دست‌هاتو با گوشه‌ی پیراهنت خشک می‌کنی. شبیه وقتی که one last goodbye رو اتفاقی می‌شنوی و یادت میاد دنیا چرخید و چرخید و حالا با شنیدنش حالت خوب میشه جای غصه خوردن.
دو
دانلود آهنگ مسعود صادقلو آروم آروم + متن و کیفیت عالی
همینک ترانه جدید مسعود صادقلو با نام آروم آروم ار از رسانه بزرگ جاز موزیک دانلود کنید
Download New Song By : Masoud Sadeghloo – Arom Arom With Text And Direct links In jazzMusics
متن آهنگ آروم آروم مسعود صادقلو»───♫♫●|●|●♫♫───«
یه نگاه ، اینجوری قلب منو کند … !
»──|♫●|──«
یه نگاه ، با یکم چاشنی لبخند … !میخرم با دلم ناز چشات چند ؟ … !یه نگات راه چشم منو سد کرد … !
─|♫●|─
یه نگات با دلم بدجوری بد کرد … !منو از رو پل عاشقی
♪♬♬♪کاشکی بیه می یار ای، چشم بوینم شی یار ره♪♬♬♪
♪♬♬♪قبول کمه شی زار ره، نامرد روزگار♪♬♬♪
♪♬♬♪شهرام فلاح، همش تی وره، شعر تو یاتو، حال خرابه ولا♪♬♬♪
♪♬♬♪ای دوست، جانا، امان امان امان، های♪♬♬♪
♪♬♬♪تی اسم مثل ستاره♪♬♬♪
♪♬♬♪سوزنه شو دیاره، تی حرف ره یاد ایارمه وقتی تنهایی دارمه♪♬♬♪
♪♬♬♪آروم آروم می دل بویه خون، شو دکتمه بیابون، امان ای یار نادون♪♬♬♪
♪♬♬♪سهم من از ته دلبر بویه ساز و آهنگ♪♬♬♪
♪♬♬♪تنهایی
دانلود آهنگ جدید رضا شهریور به نام آروم آروم
متن آهنگ جدید آروم آروم - رضا شهریور
Скачать новую песнюReza Shahrivar aroom aroom
Текст песни aroom aroom Reza Shahrivar
عاشق و دیوونه منم که رفته توو جون و تنمЯ влюблен и безумно иду к тебе и своему телу
برق نگاه مست تو میخوام بمونیЭлектрический пьяный взгляд, я хочу остаться
این دل و با خودت ببر هرجا میری دیوونه تر

ادامه مطلب
دانلود آهنگ فریان آروم آروم | کیفیت 320 و 128
امروز دانلود کنید و گوش دهید به ترانه زیبای آروم آروم از فریان با بهترین کیفیت
Exclusive Song: Faryan | Aroom Aroom With Text And Direct Links In jazzMusic.blog.ir
متن آهنگ فریان آروم آروم
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
عاشقم کردی بس که نامردی رفتی ولم کردی ♬♫♪دل دیوونه چه پریشونه نمیخواد با هیشکی باشه ولی میتونهنمیشه حالیت که جای خالیتو نمیگیره کسی ♬♫♪دیوونه برگرد نکن دل از من خودت میدونی نقطه ضغف قلبمی
جاز موزیک
آروم آروم آروم اومدی زیر
در حد تماس و پیام کوتاه میرم سراغش!
اقا اینجوری بگم برات که سه روزه شارژ نکردمش و شصت درصد شارژ داره !
انقدر دوری و دوستی ایم ... نه ببخشید دوری و قهری!
.
.
.
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این حرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد و این ح
برف بود، کوه بود، سفیدی نتیجه ش بود و چشمهای من به طرز عجیبی خیره بود، و مغزم، داشت تصویر ذخیره میکرد و یه گوشه داشت آروم لذت میبرد، آروم، مغزم آروم بود... 
کوه برید، بریم، وقتیکه برف هست، قشنگ تر از روزای معمول تابستونشه اما، به نظرم دیتاهای کمتری به مغز آدم میده ولی عمیق تر(درک رنگ سفید کمرنگ و پررنگ) و نور معنی بیشتری پیدا می کنه... 
گاهی حرفهایی هست که توی دل آدم سنگینی میکنه و دلت میخواد با یکی در میون بذاری که دلت آروم تر بشه. خودت آروم تر بشی. و هر گوشی پیدا نمیشه برای شنیدن اونا و هر چشمی برای خوندنش. چه خوبه که آدم حرف بزنه. تا آروم تر بشه. تا سبک تر بشه.  چه خوبه که میشه نوشت.
بعد از نماز صبح جمعه، چفیه مشکی ام را دم دست گذاشتم برای راهپیمایی. گوشی ام را با آلارم خروس کوک کردم برای ساعت 8. بعد از ساعت ها بیداری، چشمانم را روی هم گذاشتم و با اذان ظهر گوشی ام از خواب بیدار شدم! 
اولین سیناپس توی ذهنم گفت: خاک بر سرت! وقتی توی این مانور کوچک رفوزه میشوی، امام زمان بیاید، هیچ بعید نیست که کم بگذاری یا حتی جلویشان بایستی:(
می‌گفت: آقای عالم که بیاید، بعضی از منتظرانشان که خوب تربیت نشده اند، با ایشان می‌جنگند و بعضا قبل ظا
دانلود اهنگ هوا داره آروم آروم روشن میشه شبم با تو صبح شده
دانلود اهنگ جدید علی خدا بنده به نام هوا داره آروم آروم روشن میشه 
دانلود یکی از بهترین اهنگ های علی خدا بنده در وبلاگ یک موزیک به نام  هوا داره آروم آروم روشن میشه با لینک مستقیم و کیفیت عالی همراه با متن و شعر
متن اهنگ  هوا داره آروم آروم روشن میشه
ادامه مطلب
عاشقم کردی …
بس که نامردی رفتی ولم کردی
دل دیوونه چه پریشونه …
نمیخواد با هیشکی باشه ولی میتونه
نمیشه حالیت که جای خالیتو نمیگیره کسی
دیوونه برگرد، نکن دل از من
خودت میدونی نقطه ضغف قلبمی
آروم آروم آروم اومدی، زیر نم بارون اومدی
با یه حال داغون اومدی نیومده رفتی
تا دیدی که وابسته شدم، گفتی من ازت خسته شدم
خوب بودی یه وقتی …
آروم آروم آروم اومدی، زیر نم بارون اومدی
با یه حال داغون اومدی نیومده رفتی
تا دیدی که وابسته شدم، گفتی من ازت خسته شدم
.
.
.
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو تایپ کنه :)
کاش یکی بیاد وحرفای تو ذهنم رو
امشب فقط دلم میخواد صبح بشه
ولی از بیدار شدن میترسم.....
نمیخوام بگم کاش بیدار نشم
فقط کاش با خبرای بد بیدار نشم
کاش ذهنم آروم بشه
کاش ...... (این آخریو خدا باید بدونه که خودش میدونه)
 
بیدارم کن
از این خواب وحشتناکِ واقعی.....
کاری کن رها شم از این بغضی که مدام تمدید میشه
 
بازم مثل همیشه کلی حرف دارم ولی ترجیح میدم نگم و.....
آروم نمیشدم
از معدود مواردیه که هرچی بیشتر میگذره، بیشتر گریه‌م میگیره :( 
آروم نمیشدم تا اینکه دیدم هرکسی با هر عقیده ای متوجه شده که چه کسیو از دست دادیم. انقلابی و غیر انقلابی، مذهبی و غیر مذهبی، ایرانی و غیر ایرانی
شب ها نمیخوابید تا ما راحت بخوابیم و دقیقا وقتی خواب بودیم ... :(
آروم نمیشدم
از معدود مواردیه که هرچی بیشتر میگذره، بیشتر گریه‌م میگیره :( 
آروم نمیشدم تا اینکه دیدم هرکسی با هر عقیده ای متوجه شده که چه کسیو از دست دادیم. انقلابی و غیر انقلابی، مذهبی و غیر مذهبی، ایرانی و غیر ایرانی
شب ها نمیخوابید تا ما راحت بخوابیم و دقیقا وقتی خواب بودیم ... :(
حس می‌کنم قلبم داره از هم می‌پاشه، می‌خوام ذهنم رو آروم کنم بتونم بخوابم اما انگار احساس خلا دارم نمی‌تونم نظم بهش بدم. انتظار کشیدن سخته. داغونت می‌کنه. چند تا مسئله باهم پیش اومدن. توی چهار شهر متفاوت. خدا ختم بخیر بشه. خدا این آرامش بعد از طوفان رو روزی‌ام کن. الهی آمین.
1398/04/29
آموزش اصلاح دین دانش آموز در سناد برای ثبت ارزشیابی
 


1398/04/29
به اطلاع مدیران و معاونان محترم اجرایی هنرستان‌ها می‌رساند امکان ثبت نمره کارآموزی برای سال تحصیلی 98-97 در ضمن سال برای هنرجویان پایه دوازدهم در سامانه سناد فراهم شده است. لذا آن دسته هنرستان‌هایی که نمره کارآموزی هنرجویان را در تابستان پایه یازدهم ثبت نکرده‌اند می‌توانند در این جهت اقدام کنند. لازم به ذکر است اجرای کارآموزی صرفاً در تابستان پایه یازدهم و یا در برخی از ر
حتی نمی دونم داره می نویسه یا نه 
فکر می کنی واسه چی? 
یبار خیییییلی زرت و پرت تو پستی خطاب به مامانم نوشتم 
اومد از مقام مادر دفاع کرد و گفت دیگه دنبالت نمی کنم 
کاش پسراب خونه ی ما، مخصوصا اولی هم همینجور به فکر مقام مادر بودن
 
اولی که می خواست بره دلشوره داشتم 
حالا که شنیدم خسروی باز شده باز آروم شدم 
عموها هم جدا از هم راه افتادن باز آروم شدم 
اما آروم نه از جنس آرامش قشنگی که روزهایی که مامان از شمال برگشته بود، تو خونه داشتم
اون قدر فکر
بسم الله...
نمیدونم یهو چی شد که برام عادی شد خیانات...
بی رگ شدم...
بی تفاوت شدم...
یا نه دلم آروم شده که بهم نگفته ولی پشیمونه...
هی راه به راه آه میکشه که انگار ناراحته منو شکونده...
کاش میومدی و ازم دلجویی میکردی که میدونم در حقت خیانت کردم...
میدونم ظلم کردم...
میدونم نابودت کردم...
اما پشیمونم،منو ببخش...
تکرار نمیکنم، قول میدم...
ولی نگفتی...
ظاهرا آروم و شادم اما
دلم پره از یه غم بزرگ از یه بغض بزرگ که منتظر بهانه س بترکه...
تو خلوتم گریه میکنم تا آروم
 
کفشامو دورتر از پام درآورده بودم.. 
آروم قدم برمی‌داشتم ولی کف پاهام رو محکم روی شن‌های ساحل فرود میاوردم.. انگار میخواستم جای پاهام زمین رو سوراخ کنن..
به دریا نزدیک‌تر شدم.. کنارش به قدم زدن ادامه دادم..
موج های کوچیکِ دریا آروم به سمت ساحل میومدنُو دوباره به وسعت تموم‌ناپذیرش برمی‌گشتن و به نوبت پاهام رو نوازش می‌کردن..
به قدم هام سرعت دادم، دستامو دو طرفم باز کردمو برای لحظه‌ای چشمامو بستم..
بعد از باز شدن چشمام تقریبا می‌دویدم..
مو
 
کفشامو دورتر از پام درآورده بودم.. 
آروم قدم برمی‌داشتم ولی کف پاهام رو محکم روی شن‌های ساحل فرود میاوردم.. انگار میخواستم جای پاهام زمین رو سوراخ کنن..
به دریا نزدیک‌تر شدم.. کنارش به قدم زدن ادامه دادم..
موج های کوچیکِ دریا آروم به سمت ساحل میومدنُو دوباره به وسعت تموم‌ناپذیرش برمی‌گشتن و به نوبت پاهام رو نوازش می‌کردن..
به قدم هام سرعت دادم، دستامو دو طرفم باز کردمو برای لحظه‌ای چشمامو بستم..
بعد از باز شدن چشمام، تقریبا می‌دویدم..
م
سلام علیکم.من برگشتم.نمیدونم چی میشه که یه مدت هر روز و پشت سر هم میاییم و یه مدت هم مثل الان اصلا حس و حال نوشتن پیدا نمیشه که نمیشه.البته مرورگر گوشی رو هم آپدیت و عوض کردم و یه جور بدی شد که اصلا راحت نبودم باهاش و باعث شد کمتر بیام وبگردی کنم.
خلاصه اینکه ما خوبیم و روز و روزگار همچنان خوش است و بر وفق مراد است و خوب! (الکی مثلا).دوست دارم بیام و بنویسم تا ذهنم یکمی آروم بگیره ...
خیلی مدت بودش که حالم اینطور خوب نبوده و تنها دلیل ممکن نزدیکی کسیه که باید باشه
کسی که با نبودش ازارم میده و با نزدیکیش برقو به چشمام میاره وقتی میبینمش بی اختیار میخندم و شاد شادم
آروم آروم بعد خیلی مدت...
و تو خود میدانی که چقدر مهمی....
دانلود آهنگ سینا درخشنده آروم جونم کامل
Download New Music Sina Derakhshande – Aroome Joonam
سینا درخشنده آروم جونم
 
 
متن آهنگ آروم جونم سینا درخشنده
 
آروم جونم تویی آره عشق دیوونم توییای جان به دادم رسیدیشدی عشق تو قلبم تپیدیآروم آروم شدی عشق همیشگیم تو
دانلود آهنگ سینا درخشنده آروم جونم
تموم زندگیم تو دلدار منآروم آروم دلم با تو به هر جا رسیداز همه دنیا بریددلدار من ای جان ای جان
+++
دانلود ترانه جدید و زیبای سینا درخشنده با دو کیفیت 320 و 128
کامل از لینک بالای
میدونستی من ذوق میکنم با برف؟میدونستی برف برام پُرِ حالِ خوبه؟تو خیابونِ پر از درختای زرد و نیمه افتاده، دونه های سفیدِ رو سرم آروم آروم آب میشن.قدمامو کندتر میکنم.
چشمامو میبندم. صدای خندتو میشنوم و ردِ لبخندی روی صورتم میمونه.پارسال، بعد کریسمس برف اومد،
بعدِ ذوق کردنم برای‌ اولین برف، خندیدی،
انقدر شیرین، انقدر آروم که من برای اولین بار میخواستم برای خنده ی کسی بمیرم...
ینی میشه باز صدای خندتو بشنوم ؟
مغزم درحال ترکیدن است. از دیروز در ذهنم دارم با شخصی صحبت می‌کنم. هی صحبت می‌کنم، هی صحبت می‌کنم و صحبت‌هایم تمامی ندارند. دیشب خوابم نبرد، چون با او حرف می‌زدم. صبح که بیدار شدم، هر لحظه جملاتی در ذهنم ساخته می‌شد. یک مکالمه‌ی ذهنی را می‌نوشتم، حس می‌کردم، یک مکالمه را زندگی می‌کردم و دوباره از اول. دوباره با کسی در ذهنم حرف می‌زدم. حرف‌هایی که مدت‌ها بود پوسیده بودند. حرف‌هایی که حالا فقط در یک روز خاص می‌توانستم تخلیه‌شان کنم. و در
سنجابه شروع کرد به دویدن
یکدفه ایستاد بعد دوباره دوید بعد دوباره ایستاد
کمی اطرافش را دید یکم آروم آروم حرکت کرد بعد نیم خیز شد کمی به اطراف نگاه کرد دوباره دوید... 
یکدفعه دورش تاریک شد باز ادامه داد تا یکدفعه زیر پاش خالی شد...
چشماش را آروم بست کمی گذشت حرکت ادامه داشت
اما او نبود که اراده به حرکت کردن کرده بود بلکه شاید وجود او و اراده بر انتخاب های گذشته او بود که بر ادامه حرکت او تداوم بخشیده بود
اما این حرکت تا کجا و کی ادامه داشت ...
و اینج
وقتی فکر انجام دادن یه کاری میاد توی ذهنم تا زمانی که انجامش ندم آروم نمیشم و کمی عجولم ، هفت ماهه به دنیا نیومدم ولی مامانم میگه دو هفته زودتر به دنیا اومدی عجله داشتی D:
تا اومدم بنویسم ، امروز خداروشکر تونستم یه کار خیلی کوچیک برای اون بچه ها انجام بدم ساعت از 12:00 گذشت و وارد روز جدیدی شدیم :)
خلاصه که نمی دونید چقدر ذوق کردند ، هر وقت به خوش حالیشون فکر میکنم ناخودگاه یه لبخند میاد روی لبم :)
من احساس می‌کنم بیشتر از هرچیزی،حتی بیشتر از اون دفتری که با ا. جان قبل از مهر خریدیم و سعی می‌کنم هر روز دو سه خطی توش با خودم حرف بزنم به یه ذهن آروم احتیاج دارم و به یه آدم‌آهنی درون.
+ صبح با یه خواب عجیب بیدار شدم،نمی‌دونم خوابا نشونه‌ست یا توهمه ولی خداکنه توهم باشه درغیر این صورت باور نمی‌کنم ذهنم این‌طوری به هم ریخته باشه که به همچین مسئله‌ای فکر کنه.
سلام
این روزها تلخم... دلگیرم، دلتنگم، دلخورم، متحیرم. آواره ام! تنهام... خسته ام. 
نمی دونم کدوماش درست تره، گاهی همش هستم و گاهی همش رو راحت ندید می گیرم و می خندم! اما راستش آروم نمیشم...
وقتی تو این حالم یا کلا مدتی نمی نویسم، یا برعکس باید بنویسم و بنویسم و بنویسم...
نوشتن باری از روی دوش افکار متراکم ذهنم برمیداره... 
مشکلی حل نمیشه، اما انگار  هر کدوم از این افکار میره سر جاش... از شلختگی ذهنم کم می‌کنه!
حالا شمایید و یک نادم که در حال نوشتن و‌
یه مدت زیادی بود ندیده بودمتون، یه مدت زیادی بود نبودید. یه مدت زیادی بود گذاشته بودمتون کنار، چون بلد نبودم باهاتون تا کنم. حالا، دیشب باز برگشتین. باز دیدمتون. باز دیدم نمی‌تونم کاریتون کنم. باز توی یه تابع تانژانتی، به شدت امیدوار و به شدت ناامید شدم. باز خسته شدم. باز گذاشتمتون کنار. ولی لطفا، برای همیشه نرید. یه وقتی بیایید که کاری از دستم بربیاد. ولی حتما بیایید. من خیلی خوشبختم که بهم سر می‌زنید، ولی بلد نیستم باهاتون کنار بیام، همین. ب
من در خط به خط دفتر چشمان تو یک دنیا مکر و حیله‌ی عاشقانه می‌بینم!
گویا که مردمک چشمانت دانه، پلک و مژ‌ه‌هایت دام و چشمان من بی‌تاب هم صید...
.
پی‌نوشت: تا میای که خودت رو قانع کنی که سمتش نری، آروم آروم از کنارت رد میشه و میگه که من هنوز هستم! اگه میتونی منو بگیر!!!
پی‌نوشت: به قابلیت تشخیص فقط با احساس حضور رسیدم!
چند وقتی بود که میشناختمش؛ سنش بالای ۶۰ سال بود هر وقت منو می دید لبخند می زد از کیف زرد رنگ و رو رفتش که آرم پست رو داشت یه دسته ی کوچیک گل سفید در میاورد و می داد دستم بعد دستی به سرم می کشید و می گفت : مثل این گل ها با طراوتی!سنش هی بالاتر رفت ؛ تبدیل شده بود به پستچی آشفته ای که روز به روز خسته تر میشد یکی از همون شبا بود که زنگ در خونمونو زد ؛ لبخندش از همیشه کمرنگ تر شده بود بعد از دادن یه دسته گل سفید گفت : بهش بگو متاسفم گفتم: به کی؟یکم فکر کرد
ما شب برگشتیم و دعوامون شد که این چه وضع رفتاره صبا خانم. این همه مگه حرف نزدیم با هم که وقتی خوشحالی یا وقتی عصبانی‌ای آروم باش. چرا آروم نیستی. خلاصه که دعوا شد در حد بزن بزن و آخرش خونین و مالین افتاده بودیم یه گوشه و فکر میکردیم. این پست حاصل فردای اون شبه. الآنم حالم خوب نیست. به هیچکسی هم هیچ ربطی نداره. موضوع فقط خودمم. با خودم حلش کنم دیگه اینجوری دعوا نمیشه.
متن آهنگ بهنام بانی دل نکن
نه نرو دیوونم نکن نرو داغونم نکن نرو عشق تو هنوز تو دلمهنه نگو اینجور بهتره داره رنگم می پره داری تنهام می ذاری مثل همهدل نکن آخه دلم به مو بنده بری دیگه لبام نمیخنده مگه آدم از عشقش انقد ساده رد میشهآروم آروم اومدی به دلم نشستی تو منو مثل همه شکستی تو مگه کسی که انقد عاشق بوده بد میشه.
چجوری میتونی انقد عوض شی آخه دلت بگو خسته شد از چی منی که با همه خوب و بدت ساختمچجوری دلت میاد بری ساده بگی که مثل تو واسم زیاده منو کی
دانلود آهنگ جدید کوروش معین آروم آروم
Download new Music Kourosh Moein Arom Arom
آهنگ جدید کوروش معین بنام آروم آروم
وقتی میخندی چشماتو میبندی مطمعن میشم دیگه از همه دل کندی
بیا بشین وره دلم یه طوری که باوره دلم بشه دیگه ماله خودمیو
 
 
 
دانلود آهنگ با کیفیت 320
 
متن آهنگ آروم آروم
 
آهنگ های کوروش معین
امروز بعد از کلی سر درد و حال بد و خواب طولانی الان خوبم. میشه گفت خیلی خوبم، از اون حال‌ها که کمتر بهم پا میده. ح هم داره فراموشم می‌کنه، قشنگ از لایک ها و توییتاش پیداست و مشغول دختر جدید تو زندگیشه. منم در حال لاس‌هایی با این و اون و وقت گذرونی. 
دلم می‌خواد همیشه اینجور خوب باشم. همیشه ذهنم از چالش رها باشه. خسته‌ام از بس جنگیدم و هیچی نشد. دلم می‌خواد زندگیم آروم و بدون جنگ باشه.
یکی پیشنهاد داد کتاب ظلمت آشکار رو بخونم. برم دانلود کنم و ب
یا خالق کل مخلوق
 
این چه بیماری ایه که من مدتهاست عمیقا احساس  میکنم احتیاج به یه مدت بی کاری و فکر و تمرکز دارم، اما حالا که همه جا تعطیله هم انقدر کار برای خودم درست میکنم که یه دقه ذهنم نتونه آروم باشه؟
قبلا فکر میکردم مشکل از ریتم زندگیه؛ الان فهمیدم مشکل خود منم، منتها بلد نیستم چطوری رفعش کنم.
 
پ.ن :
۱. خدایا از دست خودم پناه میبرم به تو، این چیه خلق کردی واقعا؟
۲. به چیز های درست و حسابی هم فکر میکنم اما حتی برای نوشتن اونم فرصت پیدا نکرد
امروز خودمو رها کردم رو دست هاش، منو برد بالا، نفسم بند اومده بود،چشم هامو بستم و تو ذهنم یه آسمون آبی رو به تصویر کشیدم، لباش رو آورد نزدیک گوشم و گفت آماده ای؟سرمو به نشونه ی بله تکون دادم، خندید، چشم هامو آروم باز کردم،چشمم به چالِ لپش که افتاد، قلبم از هیجان ایستاد، به خودم اومدم دیدم محکم بغلش کردم، چند دقیقه بعد در حالیکه که اشک هامو با انگشت های نرم و لطیفش پاک میکرد، گفت دلش برام تنگ شده بود، کجا بودی این همه وقت؟ خجالت کشیدم و سرمو چس
زن هرچقدر مشهورتر نشه چهره ی آرام کننده و جذابتری ممکنه بگیره ولی مرد گاهی باید ساخته بشه با مشهوریت و دعاش کنن و همه ببیننش تا آروم کننده بشه و دختر هم که قضیه ش متفاوته باید مراقب زیباییاش باشه پسرم اگه مشهور بشه بیشتر  باید با شیاطین بجنگه نماز بخونه تا آروم شه و باید راه مردانگی بگیره مثه یه مرد قوی شه هر که راه و سلوکی داره دیگه!
من از خیلی چیز ها لذت می برم  مثلاوقتی در مترو مینشینم و قیافه ی پیرزنی اخمو با رژ لب قرمز یا دختری که جدیدا موهایش را بلوند کرده همراه با اکستنشن مژه یا ناخن های برق انداخته شده ی خانمی با لباس فرم ؛در ذهنم داستان میسازم و اسم پیرزن را اعظم می گذارم اعظم خانوم خانه اش عمارنی در لواسان است و سگ پا کوتاه احمقی به نام لوسی دارد و هرروز برای رفع کمر دردش داخل استخر عمارتش شنا می کند یا آن دختر که در ذهنم اسمش ملیناست و برای قرار با دوست پسر جدیدش ب
یک  ماه شده تقریبا که دانشگاه شروع شده ،حس میکنم نسبت به ترم گذشته که یک فرد محبوب دوست داشتنی بودم این ترم اخلاقم یکم بد شده ،چرت و پرت زیاد میگم ،منم منم زیاد میکنم و هارتو پورت زیاد دارم و دشمن تراشی زیاد میکنم ،خیلی حرف میزنم ،گاهی شبا به خاطر اینکه امروز چه حرفی زدم و ممکنه واسم بد بشه نمیتونم بخوابم ،سرم منفجر میشه و دوست دارم اون لحظه خودمو حلق آویز کنم ولی خودمو با اینستاگرام تا پاسی از شب با کلیپ ها مزخرف سرگرم میکنم تا وقتی که چشمام
آخرین تصویری که ازش داشتم جیغ زدن و گریه کردن و فریاد بود.
آرامش نداشتم و همش این حالش جلو روم بود.
هر چی پیام می داد که آرومم و نگرانم نباش هیچ تاثیری نداشت.
می دونستم اونقدر محکم و قوی هست که خیلی زود دوباره بلند میشه و به زندگی ادامه میده و حتی زندگی دو خواهر کوچیکترش و حتی باباش رو سرو سامون میده و نمیذاره غم مادر خانواده شو از پا در بیاره ، ولی تا نمیدیدمش که بازم لبخند میزنه آروم و قرار نداشتم و کلافه و بی قرار بودم. اینکه می دونستم خوب نیست
خیلی هم خوبه! 
تا میام به یه موقعیت عادت کنم،
تا میام آروم بگیرم و بپذیرم که دیگه ثابت شدم و دست و پامو بند کنم،
تا یه سِمَت رو می پذیرم،
انگار یه بازی جدید از روزگار رو نشونم میدی
و یکی آروم تو گوشم میگه: نه! تو مال اینجا هم نیستی!
 
راست میگه من مال هیچ جایی نیستم
نه تو دنیای واقعی که در اصل مجازه و نه تو دنیای مجازی که وادارمون میکنه فکر کنیم این دنیا واقعیه!!!
الحمدلله
شافل رو گذاشتم روی محبوب ترین ها، پارسا هم بغلمه سرحال و خوش اخلاق. سرشو عقب میگیره و صاف وایمیسه، تا خسته میشه یهو ول میشه توی سینه ام، هزار بار قربون صدقه این گردن گرفتناش میشم. یه آهنگ قشنگ میاد، فنقلی هم توی چشمام نگاه میکنه، با هم آروم و ملیح میرقصیم. مادر و پسری قشنگ ترین و پاک ترین رقص دنیا رو باهم میریم. بهم نگاه میکنه، برام میخنده، قند توی دلم آب میشه. سعی میکنم توی ذهنم ثبت کنم، درخشش ابدی یک خاطره پاک :)
 
+ این لحظات قشنگ روزی همتون
داداشام آرمیییا براتون یه پست جدید اوردم اما نیاز دارم به همکارییییتون
یک:آروم اول شروع کنید به دیدن عکس اول و خوب نگاه کنید و انتخاب کنید
دو:تقلب نکنید و بلافاصله اول عکس دومیه رو نگاه نکنید و بعد اولی ....میزنمتوننن
سه:اگه هرکی دراومد از اعضای گل بی تی اس ااااااصلا نباید ناراحت شید چون یک آرمی هر هفتارو دوست داره مگه نههه؟؟
چهار:آروم آروم برید سراغ عکس دوم
نظر نشه فراموشش......لامپ اضافی خاموش
 
ادامه مطلب
خوابیده خیلی نرم و آروم و زیر نور چراغ تراس صورتش برق می‌زنه. گاهی انگشتای دست راستش که از پتو بیرون اومده تکون میخوره که اگه اونم نبود نگرانش می‌شدم از بس آروم و بی‌حرکنه. من حالا بیشتر از نیم ساعته اینطور بالای سرش نشستم و خیره نگاش می‌کنم و دلم ضعف میره و خدا رو شکر می‌کنم.
عجب آرامش غریبی اول صبحی اینجا حاکم شده!
گاهی زندگی، مجال نمی دهد. گاهی محال است که مجال زندگی نمی دهد.   اگر از نقطه ای که تفاوت ظاهری مجال و محال است، بگذریم به دو راهی افکار می رسیم".  بودن" وقتی میسّر است  که باید و نباید رنگ ببازد و هرچه می ماند، صرفاً و  صرفاً موجودیت، " بودن " در معنای حقیقی باشد.  در غیر اینصورت " بودن " و " نبودن " در یک کفه ی ترازو قرار می گیرد.  
اگر "بودن " منوط به "نبودن " است.  هر عقل سلیمی می داند که "نبودن " بهتر از"بودن " است.  اگر" بودن " منوط به " بودن " است.  حافظ می
به عنوان برادر کوچیکتر تون، به عنوان یه دوست بلاگری، به عنوان کسی که به پاسطه باباش یکم بیشتر تو جریان کار هست
لطف کنید اول از همه توی دبه یا هر چیزی آب بر دارید
میدونم نمیتونم آروم آروم خبر بدم ولی آمادگی هر اتفاقی رو داشته باشید
خونه تونم حدالامکان ترک نکنید
هوای پیر تر ها و بچه تر هارو داشته باشید
لباس گرم و بارونی و اینجور چیزا هم دم دستتون باشه
(بابای من برای زلزله آماده باش نبودن ولی الان ۲ روز استراحتشم اونجاس)
فقط باید به کتاب پناه ببرم. مطلقا به کتاب که هیچ چیز دیگه نمیتونه آرومم کنه. منو دور کنه از تمام فکر های بدی که تو ذهنم میاد. مثل یه مسکن میمونه. اینا حرف نیست فقط. حقیقت داره. من نمیخوام کلیشه ای چیزی بگم. اما آرومم میکنه. موضوع کتاب مهم نیست داستانی یا فلسفی منو جدا میکنه از این دنیا از فکر های مزخرف. منو میبره به جایی دیگه. باعث میشه دنیای دیگه ای رو تجربه کنم. باعث میشه آروم بشم و ادامه بدم و امیدوار بشم که هنوز میشه زندگی کرد.
 
بزرگ‌نمایی،نه اون تعریفی که شما ازش دارید اگر صرفا منحصر به کتاب‌های دبیرستان هست با تعریفی که من ازش توی ذهنم دارم متفاوته،بزرگ‌نمایی یعنی منی که نشستم این‌جا و درلحظه یه چیزی به ذهنم می‌رسه و بعد از ده‌دقیقه می‌بینم اگر اون چیزی که به ذهنم رسیده صرفا یه درخت بدون برگ باشه و مقدار زیادی شاخه حالا ام همون درخت با شاخه‌های زیادشه ولی تعداد زیادی برگ به هر شاخه‌ش وصل شده.حالا من نمی‌دونم شما به‌ش می‌گید از کاه کوه ساختن یا هر چیز دیگه
این روزا از لحاظ روحی خیلی توی فشارم 
دیرور عصر رفته بودم مهمونی و خیلی هم خوش گذشت بهم 
توی راه برگشت توی آژانس یه لحظه تو ذهنم گفتم وای دارم میرم خونه دوباره 
اصلا ازین فکر بهم ریختم که چرا خونه ای که باید منبع آرامشم باشم اینطور برام استرس زا بشه 
برادرشوهرم دچار مشکل مالی شده و یه طوری رفتار میکنه که همه درگیرش بشن 
در طول روز بارها و بارها که میخوام از عصبانیت سرمو بزنم به دیوار به خودم میگم آروم باش دختر آروم خودتو درگیرشون نکن اصلا به
چند بار به نوشته هام سر زدم و قدیمی ترها رو که خوندم ؛دلم میخواست بیام و چیزی رو بنویسم که بعد از نوشتن و یک دور خوندنشذهنم سبک شه و بگم آخیش دیگه آزاد شدم و دیگه هیچ بند و زنجیری به افکارم نیستو میتونم بعد از اون راحت ، تو چند وجبی ذهنم قدم بزنم.میخواستم از این بنویسم که نوشتن حالِ من رو خوب میکنهاما خلاف اون ، نوشتنِ یکی از پست هام در وبلاگم  نکه حالم رو بد کنه اما سیل عظیمی از افکار کمال گرایانه ام رو دنبال خودش به ذهنم وارد کرد کههر لحظه یاد
انگار کوه کندم ...
خسته م...
قرص هام جواب نمیده دیگه ، خوابالو شدم‌، ذهنم بسته شده ، نا آروم شدم ، رو آوردم به پرخوری، دیروز هرکار کردم گلاب به روتون throw up کنم نشد که نشد ... هی اسید معدم بالا می اومد ولی حتی یه کوچولو غذایی که خورده بودم نه...!
امروز هلیا بهم گفت حاضره بمیره اما این بیماری رو نداشته باشه!!!! گفتم کدوم بیماری؟!‍ گفت بیماری نا امیدی!!!!!
وای بر من که انقدر این بچه ی 10 ساله رو درگیر کردم...
امروز ذهنم نا خوداگاه هی کشیده میشد به دوباره پشت ک
سلام علیکم.من برگشتم.نمیدونم چی میشه که یه مدت هر روز و پشت سر هم میاییم و یه مدت هم مثل الان اصلا حس و حال نوشتن پیدا نمیشه که نمیشه.البته مرورگر گوشی رو هم آپدیت و عوض کردم و یه جور بدی شد که اصلا راحت نبودم باهاش و باعث شد کمتر بیام وبگردی کنم.
خلاصه اینکه ما خوبیم و روز و روزگار همچنان خوش است و بر وفق مراد است و خوب! (الکی مثلا).دوست دارم بیام و بنویسم تا ذهنم یکمی آروم بگیره ...
دارم از استرس دفاع خفه میشم و همچنان ذهنم درگیر مح و شکستی هست که در مقابلش خوردم و یا طعم درست ناچشیده‌اش یا هرچی!
حال و روز خوبی ندارم، ذهنم پرت مح میشه مدام و غمی الکی گلومو می‌گیره. نمی‌دونم حتی حال اینجا نوشتن و از خودم نوشتن رو هم ندارم 
سلام. قبل از هرچیز سال نو رو به شما تبریک میگم! امیدوارم سال جدید براتون بهترین سالی باشه که تا الان سپری کردید.ولی نه به اندازه سال بعدتون!
چند وقتی هست که روزانه دست کم یه جدول سودوکو حل میکنم تو گوشی! واسم خیلی بازی جذابی هست و ذهنمو آروم میکنه...
وسط بازی یه چیزی به ذهنم اومد، گفتم حیف هست که اینو ننویسم!
ادامه مطلب
دلم میخواد دستتو بگیرم بریم یه شهر آروم برای خودمون زندگی کنیم برای خودمون کار کنیم برای خودمون وقت بذاریم و انرژی. 
همینقدر ساده همینقدر آروم.
دلم زندگی میخواد
میدونی چقدر دلم زندگی میخواد
فقط ممکنه پیرت کنم همین :))
من از این شهر خسته ام دلم میخواد دور بشم از این همه شلوغی و هیاهو و بدو بدو.
متن آهنگ ببینیم همو پازل بند
دوباره بارون میاد آروم میکوبه روی شیشه
دلم آروم نمیشه
ردِ پاهات ، مثلِ زخمی که میمونه تا همیشه
دلم آروم نمیشه
روت توو روم وا شد ، دوباره دعوا شد
یه نفر رفت و یکی دوباره تنها شد
اونکه عشقم بود ، پشتم بهش گرم بود
ادامه مطلب
دلم میخواد دستتو بگیرم بریم یه شهر آروم برای خودمون زندگی کنیم برای خودمون کار کنیم برای خودمون وقت بذاریم و انرژی. 
همینقدر ساده همینقدر آروم.
مگه مردم بقیه شهرها زندگی نمیکنن؟ مگه ندارن؟ مگه همه چی تهرونه؟ من که میگم نه نیست.
دلم زندگی میخواد
میدونی چقدر دلم زندگی میخواد
فقط ممکنه پیرت کنم همین :))
شوکه همونجا خشکم زده بود، که محسن با ابروهای از تعجب بالا پریده پیاده شد و کلاهش رو درآورد و روی دسته ی موتور گذاشت و با سرعت به طرفم اومد، از نگاه عجیبش  قدمی به عقب برداشتم، نگاه به خون نشسته‌ی محسن روی دست باند پیچی شده ام افتاده بود که دستم رو گرفت، آب دهنم رو با صدا قورت دادم‌، محسن با صدایی دورگه که سعی می‌کرد نلرزه می‌گوید:
-
دستش روی باند لغزید، آروم منو به طرف خودش کشید و نفس‌های بلند و کشداری می‌زد، بازوم به سینه‌اش چسبید و آروم ک
شوکه همونجا خشکم زده بود، که محسن با ابروهای از تعجب بالا پریده پیاده شد و کلاهش رو درآورد و روی دسته ی موتور گذاشت و با سرعت به طرفم اومد، از نگاه عجیبش  قدمی به عقب برداشتم، نگاه به خون نشسته‌ی محسن روی دست باند پیچی شده ام افتاده بود که دستم رو گرفت، آب دهنم رو با صدا قورت دادم‌، محسن با صدایی دورگه که سعی می‌کرد نلرزه می‌گوید:
-
دستش روی باند لغزید، آروم منو به طرف خودش کشید و نفس‌های بلند و کشداری می‌زد، بازوم به سینه‌اش چسبید و آروم ک
دیشب که رسیده ام خونه شام و بعد خواب تا ساعت 6 صبح هرچی فکر میکنم به این سوال دکتر رفسنجانی که من چی کار میتونم کنم ؟ و چه کارهای از دستم برمیاد ؟ هیچ چیزی به ذهنم نمیرسه !!!! اون شب که حرف زده این کلی به ذهنم چیز رسید و گفت اره همینه ولی خوب الان هیچ انگار مرده ای بیش نیستم
خیلی وقتها میخوام به جایی پناه ببرم دقیقا مثل اینجا. مثل وبلاگ. جایی که آدم ها نه بر اساس زیبایی و ثروت باباشون (شبیه اینستاگرام) نه بر اساس تعداد ریتوییت و هجوگویی هاشون(شبیه توییتر) نه بر اساس تعداد اعضا و تبلیغات کانالشون(شبیه تلگرام) دسته‌ بندی و رتبه بندی نمی‌شن، جایی که فقط مهم خودت بودنه و این خود اصلا شناخته نمیشه و صرفاً چیزی که مینویسی مهمه.
.:میرزا کوچکی:.
(شروع دوباره)
امشب خیلی آروم عاشقی می‌کنم. علیرضا قربانی تو گوشم میگه: چو من در این سکوت شب/ تویی ز شب نخفتگان. دارم عباس معروفی می‌خونم و همه چیز آروم‌ه و به طور یکنواخت و دوست‌داشتنی‌ای غم‌گین‌. وقتی انقدر آرومم فقط دلم برا نگاه‌های مهربون و اطمینان‌بخش و بغل های آرامش‌بخش تنگ میشه. برای اطمینان از اینکه حالش خوبه.
 
+ ددلاین ۶ تا از تکلیف ها فردا و پسفرداست. و هیچ‌کدومش رو انجام ندادم:| دقیقه ۹۰ ای ترین موجود عالمم.
++ امشب به طرز آرامش‌بخشی عاشقم.
+++
امروز قرانو باز کردم که بهم آرامش بده. واقعا آروم شدم. مرگ حقه. یاد معلم دیفرانسیل پیش دانشگاهیم افتادم. مادرش فوت شده بود. خیلی آروم بود. گفتیم چجوری داری با صلح با قضیه برخورد می‌کنین؟ گفت اینجوری نیست که دیگه نمیبینمش. حالا منم همینم. اینجوری نیست که دیگه هیچ وقت قرار نیست ببینمش. یه دنیای دیگه هست که اونجا دستای ما دوباره به هم می‌پیوندن و لب‌های من روی نرمه‌ی گوشت زمزمه میکنن اومدم پیشت عزیزم :) تا اون موقع بریم برسیم به زندگی عجیب و افت
اومدم اینجا بنویسم بلکه این آشفتگی درونی ذهنم آروم شه. بعضی لحظه ها دوس دارم یکی که خودمه و کامل اوضام رو دیده بیاد بشینه جلوم بگه من می فهمم و درک میکنم چقدر سختی کشیدی و تو چه شرایطی هستی. بهم بگه میدونم میتونستی زودتر ببری و نکردی. بهم بگه.. هیچی نگه. بغلم کنه. فقط بغلم کنه و دویتم داشته باشه. کی تموم میشه این شب؟ کی صبح میشه؟ دیدم ی بارقه هایی رو ازش. اما... وقتی خسته میشم واقعا دلم یکی رو می خواد که بهم بگه دست مریزاد. ما حاصل انتخابامونیم انت
 
کفشامو دورتر از پام درآورده بودم.. 
آروم قدم برمی‌داشتم ولی کف پاهام رو محکم روی شن‌های ساحل فرود میاوردم.. انگار میخواستم جای پاهام زمین رو سوراخ کنن..
به دریا نزدیک‌تر شدم.. کنارش به قدم زدن ادامه دادم..
موج های کوچیکِ دریا آروم به سمت ساحل میومدنُو دوباره به وسعت تموم‌ناپذیرش برمی‌گشتن و به نوبت پاهام رو نوازش می‌کردن..
به قدم هام سرعت دادم، دستامو دو طرفم باز کردمو برای لحظه‌ای چشمامو بستم..
بعد از باز شدن چشمام، تقریبا می‌دویدم..
م
غریب قریب: آگاهی به سرگذشت حرم امام رضا(ع) رنگ دیگری به زیارتمان خواهد داد.
غریب قریب : سعید تشکری
معرفی:
آروم آروم که کتاب رو ورق می زنی، خوب گوش کن….صدای هق هق گریه های نویسنده میاد… بلند، مداوم…آروم آروم که با کتاب مأنوس می شی، قصه ها رو لمس میکنی…میشد سعید تشکری رو دید وقتی که لرزید و زانوهاش سست شد. وقتی خمید و جلوی ضریح شکست…
خلاصه:
در ۱۲ دوره از تاریخ به ذکر تاریخ حرم امام رضا (ع) می پردازد، آباد شدن ها و تخریب شدن ها. کتاب رو باید نیمه شب
آدما دو دسته هستن:
دسته ای از آدما که نمی تونی از زندگیت حذفشون کنی مثل خانواده ت 
 و یه دسته ی دیگه از آدم ها که می تونی از زندگیت حذفشون کنی مثل صاحب کارت
مهم اینه که،هیچ وقت کاری نکنی که مجبور بشی یکی از دسته ی اولو حذف کنی یا اینکه کاری نکنی که مجبور بشی یکی از آدمای دسته ی دوم رو به زور تحمل کنی
خلاصه اینکه از این دو تا دسته توی زندگی همه هست،باید مدیریت داشته باشی و روابط رو هندل کنی
[سینا مشیریا]
متن آهنگ حمید هیراد بنام ای وای
 
یه چال روی گونه دو ابروی کمونت دلمو میکشونه روز وصالمونه آره روز وصالمونهعشقی که بینمونه آره مال هردومونه میگذره این زمونه عشقه فقط میمونه عشقه فقط میمونهای وای ای وای من دلبر زیبای من من به تو مینازمای وای ای وای من مستی دنیای من من به تو میبازمخوشبختم از آنکه کنار من تو هستی خوشحالم از آنکه به قلب من نشستیخوشبختی من اینه چشمام تورو میبینه دلم آروم میگیره دلم آروم میگیره دلم آروم میگیرهای وای ای وای من دلب
خسته؛ ولی خوشحال، مثل وقتی که تو بچگی از پارک برمیگشتیم خونه.خسته؛ ولی پر از ذوق، مثل وقتی که چمدون‌هات رو بستی و فردا ۵ صبح بلیط داری. خسته؛ ولی آروم، مثل نفس‌نفس زدن‌های بعد از پایان مسابقه.خسته؛ ولی راضی، مثل تیک زدن اخرین مورد از لیست‌کارهای روزانه در ساعت صفر.خسته؛ ولی امیدوار، مثل نگاهت به آینه بعد از یه روز شلوغ.خسته؛ ولی خوشحال و پر از ذوق و آروم و راضی و امیدوار، مثل لحظه‌ی پایانِ سالِ سومِ پزشکی. به همین سادگی، به همین سرعت، به ه
روز اولی که وارد حرم شدم همه‌جا رو همین مدلی می‌دیدم چون اشکم بند نمی‌اومد چون تموم نمی‌شد و تموم ترسایی که تو ذهنم نگه داشته بودم هجوم آورده بودن و نمی‌تونستم آروم باشم.
ساعت‌ها بود هیچی نخورده بودم و با این حال کلی تو حرم راه رفته بودم و آروم نمی‌شدم و حالم بد بود.دست آخر تو صحن جامع نشستم.
خانمی که کنارم نشسته بود و حالم رو دید زد رو شونه‌م و با لهجه‌ی قشنگ یزدیش گفت دخترجون چیزی به اذون نمونده. موقع اذون که شد دو رکعت نماز بخون و منم دع
یک سال و ده ماه گذشته امروز برای اولین بار دلم آروم گرفت انگار باید امروز آسانسور من رو یک طبقه دیگه پیاده میکرد باید امروز من بین طبقات گم میشدم تا به تو میرسیدم که مثل همیشه مثل این چندسال بایستی و نگاه کنی و دنبال چیزی باشی که دیگه نیست و من برسم نگاهت کنم و از هر دهگذر دیگری بی اعتناتر رد شوم و بعد بعد بعدش دلم‌آروم بگیره این بهای تمام رفتن هاست حالا تو رفتن من را نگاه کن.
تصمیم گرفته‌م براتون از زندگیم بگم. مدت‌هاست که ازش حرف نزدم، پس به مرور زمان و طی چندپست می‌نویسمش.
 توی دوره‌ی المپیاد، اوضاع بد نبود. اوایلش آدما باهام مهربون بودن. احساسِ مووان داشتم و خوشحال بودم و حس می‌کردم که دیگه می‌تونم بگم دلم برای خودمه؛
تا وقتی که فشارایِ جنسیتی شروع شد‌. یادم میاد که ساعتِ نهار بود، همه سلف بودن، من بدوبدو از سلف اومده بودم بیرون به سمتِ جایی که درختا هستن و حس می‌کردم کسی با لگد زده به پشتِ زانوم. دیگه نمی
خوابم نمیبره. از ساعت ۹-۱۰ هم رو تختم. اعصابم خورده و نمیدونم دلیلش چیه. بیقرارم هستمو باز نمیدونم چرا. همش فکرای مزخرف میاد تو ذهنم. صورتمو رو بالش فشار میدم شاید از ذهنم برن. دلم میخواد بمیرم. چرا زندم. چرا عرضه مرردنم ندارم. یه حفره انگار تو درونم که مثل ساعت شنی همینجوری خالی میشه. نمیدونم چیه. چرا خلاص نمیشم از دستش. من که همش خونم به کسیم کاری ندارم چرا اینجوریم. دلم میخواد بمیرم اما نمیدونم چرا. فقط احساس میکنم بودنم به نفع هیچکس نیست چیزی
این روز ها ساختار و معنای همه چیز در ذهنم بهم ریخته حواسم پرت چیز هایی میشود که نمیدانم برایم همه چیز در عین تکرار عجیب شده انگار دلم نمیخواهد حتی دنبال این باشم که چرا نبودنم با بودنم به معنای واقعی کلمه یکیست چرا حتی انگار نیستم انگار نفس نمیکشم 
ته ذهنم مرور میکنم که خب اهمیتش چه میتواند باشد   لابد همان هیچ همیشگی 
آن چه شریعتی به منزله دین، اسلام یا تشیع میفهمد در قیاس با آنچه بسیار دیگری میفهمند صرفاً یک «مشترک لفظی» است. آن چیزی که شریعتی به منزله دین یا اسلام می فهمد امری وجودی  است؛ یعنی شریعتی دین را نه صرفاً به منزلة بخشی از فرهنگ،  مجموعه ای از باورهای نهادینه شده تاریخی، و موضوعی برای پژوهش علمی یا یک ایدئولوژی سیاسی بلکه دین را به منزله نحوه ای از هستی و بودن انسان در جهان میبیند و میتوان بیان داشت که مواجهه وی با دین علیرغم اینکه یک مواجهه مؤ
میخوام سعی کنم از این به بعد آرامش داشته باشم
و آروم آروم سعی کنم چیزایی که بلد نیستم رو یاد بگیرم و استرس الکی نداشته باشم. 
امشب کلی استرس داشتم و به جایی نرسیدم. همین الان اومدم بخوابم، یهو به خودم اومدم دیدم برای فردا و اینکه این همه درس رو کی بخونم دارم دچار استرس میشم و بعدش به این فکر میکنم که وای قراره دوشنبه برگردم تهران و فلان و بهمان. بعدش به این فکر کردم که چرا خب واقعا؟ استرس بکشم که مریض شم؟ نشد؟ نرسیدم؟ خسته بودم؟ اصلا عشقم کشید د
امروز ذهنم بین 70 تا 80 سالگی زندگیش گیر کرده...و آلزایمر امانش نمی دهد برای به یاد آوردن سنش...زندگی آنقدر کسالت بار و خسته کننده است که اگر برای ساعت ها به دیوار روبه رویم زل بزنم،کمتر حالم از دنیا و نفس کشیدن به هم میخورد...جوان تر که بودم همان موقعی که ذهنم طفلی بود که نهایت دنیایش یک شکلات ته جیب پدر بود،هیچوقت فکر همچین روزی را نمیکردم...روزایی که انقدر خسته بشوم که دست بکشم از زندگی... از جنگیدن ..از...
برای جوان موندن این ذهن،به اندازه عمرم منه
حس خوب زندگی یعنی اینکه بدون دغدغه کنار خونوادت زندگی کنی .حس خوب زندگی یعنی صبح که از خواب پا میشی ببینی همسرت هنوز خوابه
آروم بلند بشی که باعث بیدار شدنش نشی ویه دل سیر نگاش کنی تو دلت قربون صدقش بری و انگشت اشارتو آروم بکشی رو دماغش و بعدم پتو رو که از روش رفته کنار بکشی روشو بعد بری صبونه رو آماده کنی .حس خوب زندگی یعنی صبح بلند بشی ببینی گلایی که کاشتی گل کرده و جونه زده
حس خوب زندگی یعنی یکی که اصلا انتظارشو نداشتی بهت پیام داده . همه همه ا
تنها نشسته بود توی حیاط، ماه مثل امشب نیمه بود؛ داشت برای خودش شروه می‌خوند؛ کنارش نشستم، گفتم:_صدات هم خوبه‌ها!
_ ای صدام نی که خوبه، تَشِ دِلُم خُرِنگِه، آهُ‌م شروه شده!
_ مثه همونه که می‌فرماید "اگر آهی کشم افلاک سوزد"‌.
نگام کرد، با تمام غمش خندید!
_ تونَم هر چی ما بگیم یه می‌فرمایدی سیش داری‌ها!
سر چرخوندم سمت ماه، مثل امشب نیمه بود!
_تَشِ دل که خُرِنگ بو سی یکی ایاوو شروه سی یکی هم بیت، تَشِش همونه فقط آه‌ کو فرق ایکُنه!
یه نگاهی بهم کرد،
واقعا هیچ احساسی نمیتونه جای احساس موقع خوندن یه کتاب خوب رو بگیره. حتی دیدن یه انیمه خوب هم نمیتونه.
وقتی شروع می کنی به خوندن، آروم آروم آروم درونش ذوب میشی، لابه لای صفحاتش حل میشی. یه کم بعد، فراموش می کنی که میخوای نفس بکشی. فراموش می کنی چطور صفحه ها رو ورق بزنی. اسمت رو، حتی اسم حروف و زبانی که داری کتاب رو بهش می خونی فراموش میکنی. 
تا اینکه به یه جایی میرسی که دیگه نمیتونی تحمل کنی. باید کتابو بذاری زمین و سعی کنی نفس کشیدن رو به یاد بیار
با واژه ای به نام ِ student of life آشنا شدم .واژه ای که قلبمو آروم میکنه چون من عاشقِ یادگرفتنم .میتونم بگم لحظاتِ عمیقی که حس ِ  لذت اعماق وجودمو پُر کرد وقتایی بود که داشتم چیزی یادمیگرفتم .سر کلاسا ،موقعِ درس خوندن،کتاب خوندن ،پادکست گوش دادن ،با مریضا و ادمای مختلف حرف زدن و بودن کنارِ خودم.و این واژه میتونه یادم بندازه که جهتم باید به چه سمت باشه.
.
امشب شب سومه .شب سومی که آرومم .که دستِ سیاهِ افسرده‌گی از گلوم برداشته شده .ذهنم آرومه .قدمام مح
دانلود آهنگ بهنام بانی دل نکن
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * دل نکن * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , بهنام بانی باشید.
 
دانلود آهنگ بهنام بانی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Behnam Bani called Del Nakan With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه بهنام بانی به نام دل نکن
نه نرو دیوونم نکن نرو داغونم نکننرو عشق تو هنوز تو دلمهنه نگو اینجور بهتره داره رنگم میپرهداری تنهام میذاری مثل همهدل ن
دانلود آهنگ جدید عماد آروم آروم
دانلود آهنگ عماد به نام آروم آروم کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده آروم آروم با صدای عماد از جوان ریمیکس
تنظیم، میکس و مسترینگ : مهد غفاری
Download New Music Emad – Aroom Aroom

آهنگ جدید عماد در تاریخ ۱۰ تیر منتشر شد.
جدیدترین ساخته عماد، آروم آروم نام دارد.
ترانه و موزیک این اثر از امید جلیلی می باشد.
تنظیم حرفه ای این موزیک به عهده، مهدی غفاری می باشد.
امیدوارم از این م
بسم الله الرحمن الرحیم
ذهنم دچار یک خطای محاسباتی شد؛ به دستم فرمان اشتباه صادر کرد و انگشت شستم به جای اینکه دسته عایق ماهیتابه را بگیرد، کمی پایین تر و بدنه داغ ماهیتابه را گرفت. اول محلش نگذاشتم و به گرفتنش زیر آب سرد اکتفا کردم. ولی کمی بعد سوزشش شروع شد. تا مدتی بعد به طرز وحشتناکی می سوخت و بعد هم تاول کوچکی زد. از عمق وجودم سوزشش را احساس می کردم، انگار از مغز استخوانم شروع می شد، از گوشتم می گذشت و به پوست می رسید و دوباره از اول...
تمام ل
روز عرفه، بعد از اذان صبح پدرت زنگ زد، لحن صداش حکایت از پدر شدنش داشت، سامی عزیزم تو به دنیا اومدی...بر خلقتت خداروشکر می کنم... و شاکرم که عمه شدم، واژه ی عمه برای من مقدسه و نمادش زنیه که برای فرزندان برادرش حاضره جانش رو فدا کنه، با شنیدن کلمه ی عمه اول به یاد حضرت زینب(س) می افتم و بعد عمه های خودم که همیشه از ته قلب دوستشون داشتم ... سامی عزیزم همیشه میتونی روی عمه ات حساب کنی، دیگران خیلی برای عمه حق زیادی قایل نیستن یعنی اونقدر که خاله تو فر
بسم الله الرحمن الرحیم
دیروز پر از اتفاق بود...
فاطمه ای که میلرزید فاطمه ای که خیس عرق شده بود از شدت فشار روحی...
تا پاش رسید به خونه محبوبش قلبش آروم شد آروم آروم آروم
از دیروز بعد ازظهر تا امروز صبح هوای حرم تنفس کردم پامو بیرون نذاشتم نفس کشیدم و پلک زدم و حرف زدم هنوز هم دلم هوای حرم میطلبید ولی مجبور بودم بیام سر کار...
حالم اصلا قابل مقایسه با دیروز قبل از ورود به حرم نیست
الحمدلله...از اعماق قلبم الحمد لله
دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه
من چ
وحشت زدگی میتونه به شدت ترسناک باشه. به خصوص اگه برای اولین بار اونو تجربه کنید. زمانی که برای اولین بار دچار وحشت زدگی شدم , فقط 13 سال سن داشتم و به شدت ترسیده بودم. نمیفهمیدم چه اتفاقی داره برام پیش میاد و نمیدونستم چطور اون اتفاق رو متوقف کنم. بعد از تجربه ی اولین وحشت زدگی , تو اینترنت جستجو کردم تا همه چیز رو در این باره بفهمم. چند سال بعد , نکات و ترفند های زیادی رو پیدا کردم که با استفاده از اونها میشه در زمان وحشت زدگی , از نظر جسمی و روانی آ
وقتی نمی نویسم، کلمات از اختیارم در میرن! ذهنم پر و پرتر میشه از حرفها و بیشتر عاجز میشم از در رفتن عنان کلمات و جملات ! غرق میشم تو خودم. میشم مثل آتیش زیر خاکستر .آروم، سوزان...


چند وقتی است که حیرانم و تدبیری نیست... ذهنم پر از حرفه . خواسته یا ناخواسته دارم از قالب های تحمیل شده بیرون میام و دفرمه میشم . ذهنم شده پر از چراهای مشروط و نامشروط نامشروع. چراهایی که نمیشه با همه کس درمیون گذاشت. چراهایی که تازه فهمیده ام جواب ندارند ...


بدا به حال او
نه نگو آروم میشم بی تو اصلا
نمیتونم باشم بی تو قطعا
نباشی عاشقت مرده رسمن میمیرم من
 
نه حتی فکرش منو له میکنه
ببین عشقت با من چه میکنه
تو بری عاشقت دق میکنه میمیرم من
 
نه مث تو نمیتونم آروم بشینم آره زیر بارون
تو رو از دست بدم آسون
نه نمیدم من تو رو از دست
 
آروم نمیگرم از قصد
آخه دوستت دارم از بس
تو حواست پرته که نمیبینه چجوری من عاشقتم
تو نمیفهمی چرا هر چی که من دارم بهت واضح میگم
 
من با تو حالم خوشه دلم آروم میشه
من حواسم جمعه که تنها نری زیر
هنوز روزم تموم نشده، اما اومدم اینجا از احوالاتم بنویسم. حس می‌کنم چشمم کمی باز شده، حس می‌کنم دارم یه چیزایی رو می‌بینم... انگار که قبلا نمی‌دیدمشون. بذار تلاش کنم توضیح بدم:
بعضی وقتا توی موقعیتی هستیم که درکش نمی‌کنیم. خبر نداریم کجاییم. نمی‌دونیم چشم بسته به کجا رسیدیم. مثل این می‌مونه که چشم بسته رفته باشیم روی یه بند یه اینچی که بین دوتا صخره یا آسمون‌خراش وصله. خبر نداریم تو چه موقعیت بدی هستیم. نمی‌دونیم چقدر متزلزل شده موقعیت‌م
بعد از مدت ها تقریباً آروم بودن امروز به شدت عصبی شدم، خیلی زیاد..انگار که هیچ کنترلی رو خودم نداشتم..ترسیدم، از برگشتن علائمم و افسردگیم. هر چند در لحظه واکنش شدید و نامناسبی دادم ولی تونستم کم کم احساسم رو مدیریت کنم. باید هر احساسی که بهم دست میده رو شناسایی و نامگذاری کنم، بعد دلیلش رو پیدا کنم و سعی کنم واکنش مناسبی نسبت بهش نشون بدم.
احساسی که امروز تجربه کردم خشم و پرخاش شدید بود به علت ناامید شدنم و خوب نخوابیدن..برای چند لحظه هم بود احس
در آیه ۷ سوره مبارکه نبأ آمده است:
 
«وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا»
«وکوهها را (چون) میخ‌هایى نگذاشتیم؟»
 
«اوْتَاد» جمع «وتد» به معنای میخ است.
خدای سبحان در زمین ظاهری کوه‌ها را به عنوان میخ قرار داده تا از تزلزل زمین (مواد مذاب و زمین لرزه) جلوگیری کند با توجه به اینکه بین خلقت کوه و قطره آب برای حضرت حق تفاوتی نیست مفسرین می‌گویند: جزییات و کلیاتی که در زندگی افراد وجود دارد همه و همه کار خداست و همان‌گونه که زمین ظاهری را با کوه‌ها حفظ کرده
حس الانم  شبیه آخرین دکتر فعال روی زمینه . دکترای دیگه ام هستن که اتفاقا خیلی هم ماهر ترن ، اما کرونا واسشون اهمیتی نداره و تو قرنطینه ی خونگی به سر می‌برن . دکتر خودش مریضه اما داره از آخرین مریضای کرونایی مواظبت می‌کنه . دلخوشیش اون لحظه ایه که مریض هاش سالم و سلامت ازش تشکر مس‌کنن و می‌رن . تا اینکه آخرین مریض مرخص میشه ، خودش می‌مونه و خودش . یه چند دقیقه بعد آخرین زانو می‌زنه و حالش بد می‌شه . و در حالی که داره داره نفس نفش می‌زنه و هنوز
از اینکه هرلحظه قلبم یه جوری میتپه که میخواد بگه هووووی من زنده ام هنوز منو نکشتی کامل ! بدم میاد. چه معنی میده من متوجه ریتم ضربان قلب و تنفس خودم باشم؟! 
جدی دیگه طاقتم رو طاق کردن این تپش قلب ها و کند شدن نفس هام. 
میدونم بخش اعظمش تاثیر فشار روحی و شرایط استرس زا و عصبی کننده ست بزرگترین دلیلش هم این خونه و آدم هاشه. باید به یه روانپزشک مراجعه کنم کارم از روانشناس گذشته مثل اینکه! 
برای اینکه نقشه های رفتن از این خونه رو بکشم باید آروم باشم!
صدا ذهنم را خراش می دهد اصلا از صدای ترمز قطار بدم می آید، نه خوشم می آید اصلا هردو چون از یک طرف ذهنم را پاره پاره می کند و از طرف دیگر صدای رسیدن است آهسته آهسته قطار می ایستد از این لحضه که همه بلند می شوند و شلوغی هم بدم می آید انگار با سرنگ استرس را وارد بدن می کنند
ادامه مطلب
-لوس نشو. چیزی به اسم عشق وجود نداره.
+وجود نداره؟
-نه نداره.
+پس این که ما این جاییم یعنی چی؟
-رابطه، اسمش رابطه ست. ببین همه آدما یه روز رابطه شون تموم می شه. مثلا امروز ازدواج می کنن و یه سال بعد طلاق می گیرن. خب پس عشق کجا میره؟ تموم می شه؟ مگه می شه عشق تموم شه؟
-عشق تموم نمیشه؟
+نه، معلومه که نه!
-پس وجود داره! فقط تموم نشده... یه چیزی درست وسط قلبت، چیزی که تموم نشده!
+اوهوم، خب تو بردی. آره تموم نمیشه. تمومت می کنه مثل خنجری که آروم آروم تا خود اس
یه مدتیه چیزی ندارم که بنویسمیعنی قلمم خشکیدهحرف و حدیثی نمونده که نگفته باشم دارم دنبال ایده جدید میگردم.وضعیت خوابگاه خیلی داغون بود.هفته اول هفته ثبت نام ورودی جدید بود و دانشگاه و خوابگاه غلغله بود.وقتی نتونی یه جای آروم پیدا کنی که یذره تمرکز کنی(حتی دسشویی و حمام هم شلوغ بود)ذهنت نمیتونه آروم بشه و جایی برای نوشتن هم پیدا نمیکنی...چی گفتم اصن؟در کل منظورم اینه که دور و برم شلوغ بود مدتی و استرس حتی نمیزاشت شبا بخوابم.تا کم کم اوضاع آروم
نشستم وسط اتاق و از بین سه گلدون کوچک مرجانی که خریده بودم، قشنگ ترینشون رو انتخاب کردم. گلدون سرامیکی رو آوردم جلو و گل رو با احتیاط از گلدونش در آوردم و گذاشتم تو گلدون سرامیکی. بعد با بیلچه خاک رو آروم آروم ریختم دورش. خوب نگاهش کردم و ازش خواهش کردم تا چند روز دیگه که قراره تو دست های تو آروم بگیره مراقب گل هاش باشه. به دوتا جوونه گل جدیدی که زده بود سلام کردم و ازشون تشکر کردم که ذوق حیات دارن، دست کشیدم روی سرشون و بهشون گفتم دووم بیارید، ه
آروم بگیر قلبم آروم ، درد نکش اینقدر 
چت شده اخه؛ باز بازی درآوردی...
انگار قلبمو با میخی چیزی سوراخ کردن ، حس میکنم قلبم توی دستم بوده و پرت شده 
افتاده شکسته ، تند میزنه؛ میخواد دیگه وایسه و نزنه....
چیکار میکنی قلبم؟
بهتره بگم چی به سرت آوردم که اینقدر سیاهت کردم؟! پر از نفرت شدی ، خالی از عشق
چیشدی؟! بخاطر آرزوهام تورو اذیت کردم؟! آره..
من دست کشیدم از همه چیز و همه ...‌ 
حتی چیزای مهم...
دلم خواست حرف زدن با  نیک رو ، سر به سر گذاشتن ؛ دعوا گرفتن..
آروم بگیر قلبم آروم ، درد نکش اینقدر 
چت شده اخه؛ باز بازی درآوردی...
انگار قلبمو با میخی چیزی سوراخ کردن ، حس میکنم قلبم توی دستم بوده و پرت شده 
افتاده شکسته ، تند میزنه؛ میخواد دیگه وایسه و نزنه....
چیکار میکنی قلبم؟
بهتره بگم چی به سرت آوردم که اینقدر سیاهت کردم؟! پر از نفرت شدی ، خالی از عشق
چیشدی؟! بخاطر آرزوهام تورو اذیت کردم؟! آره..
من دست کشیدم از همه چیز و همه ...‌ 
حتی چیزای مهم...
دلم خواست حرف زدن با  نیک رو ، سر به سر گذاشتن ؛ دعوا گرفتن..

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها